جدول جو
جدول جو

معنی دمیاطی - جستجوی لغت در جدول جو

دمیاطی
نوعی پارچۀ گران بها و لطیف
تصویری از دمیاطی
تصویر دمیاطی
فرهنگ فارسی عمید
دمیاطی
(دِمْ)
خالد بن محمد بن عبید... دمیاطی، معروف به ابن عین الغزال. از فقهای مالکی بود و از عبیدالله بن ابی جعفر دمیاطی و جز وی روایت کرد. او از ثقات بود و به سال سیصدوسی واند درگذشت. (از لباب الانساب)
بکر بن سهل بن اسماعیل بن نافع دمیاطی، مکنی به ابومحمد (196- 289 هجری قمری). او راست: کتاب تفسیر قرآن. (از یادداشت مؤلف) (از اسماء المؤلفین)
محمد افندی حمدی، معروف به نشار. از شعرا بود. او راست: ثمرات الافکار، که دیوان اشعار اوست. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 886)
شیخ محمد قاضی. او راست: الدلیل التام علی مرشد الانام. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
دنیوی، دنیایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
مربوط به دریا، زندگی کننده در دریا مثلاً جانور دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار، برای مثال گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳ - ۴۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
روییدگی، طلوع
فرهنگ فارسی عمید
(دِمْ)
شیخ محمد دمیاطی شافعی، معروف به خضری. از بزرگان علمای شافعی بود. به سال 1213 هجری قمری بدنیا آمد و به سال 1287 هجری قمری درگذشت. دمیاطی در مدرسه طبرسیۀ قاهره به تحصیل پرداخت و در علوم معقول و منقول تبحری شگرف پیدا کرد و بتدریس و افاده پرداخت. او راست: 1- اصول الفقه. 2- حاشیۀ خضری بر شرح ابن عقیل بر ابن مالک. 3- حاشیۀ خضری بر شرح ملوی بر السمرقندیه (در علم بیان). 4- رساله ای در مبادی علم تفسیر. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 886)
لغت نامه دهخدا
(دِمْ)
نام شهری است به مصر سفلی نزدیک بحیرۀ تنیس به ساحل شعبه شرقی نیل دارای 31هزار تن سکنه. (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء). نام ولایتی است مابین مصر و عدن. (برهان). شهری است بر ساحل نیل ازمضافات مصر. (منتهی الارب). شهری است اندر مصر میان دریای تنیس بر جزیره ای و آن را کشت و برز نیست و از وی جامه های صوف و کتان خیزد با قیمت بسیار. (حدود العالم). شهر قدیمی است در میان تنیس و مصر در یک زاویۀ متشکل از بحرالروم و نیل. این شهر هوای پاکیزه دارد. از جانب شمال دمیاط آب نیل به بحرالملح می ریزد در محلی که آن را اشتوم نامند. پهنای نیل در این نقطه به صد ذراع می رسد. در دو طرف آن دو برج است و مابین آن دو زنجیر آهنین است که نگهبانان مخصوصی دارد و هیچ کشتی بدون اجازه حق ورود و خروج ندارد. در سمت قبله به سوی تنیس خلیجی تشکیل شده است. (از معجم البلدان). شهری با جمعیت تقریبی 72000 به مصر سفلی، بر شاخۀ شرقی نیل نزدیک مصب آن. پیش از فتوحات اسلامی شهرمهمی بود. به سبب اهمیت تجارتی و نظامی آن در دورۀاسلامی از دستبردهای دولت روم شرقی و سپس در جنگهای صلیبی آسیب دید. دمیاط کلید مصر بود، و در جنگهای بین مسیحیان و مسلمانان در اواخر دولت فاطمیان و در عهد ایوبیان نقش مهمی داشت. صلیبیون در لشکرکشی بزرگ (615- 618 هجری قمری). آنرا گرفتند ولی سرانجام که تسلیم الملک الکامل شدند رها کردند. لوئی نهم نیز آن راگرفت (1249 میلادی / 647 هجری قمری) ولی پس از تسلیم به مسلمانان بازگشت. ممالیک بحری مصر برای اینکه به اهمیت نظامی آن خاتمه دهند برج و بارویش را منهدم کردند (1250- 1251 میلادی / 648 هجری قمری) و دمیاط ویران شد، وصنعت نساجی معروفش از بین رفت، ولی طولی نکشید که شهر تازه ای بهمان نام در جای شهر قدیم دایر شد. دمیاطمنسوجات پنبه ای و ابریشمی دارد. شعبه ای از دانشگاه الازهر در آنجا دایر است. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بخار سوخته راگویند که از برق بهم میرسد و برجاها میخورد سوختۀ آن سیماب را منعقد گرداند و بعضی گویند دیماطی نوعی از سنگ است که در دریا میباشد، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمسازی
تصویر دمسازی
همدمی همرازی مصاحبت، موافقت سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدنی
تصویر دمیدنی
لایق دمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
جهانی این جهانی منسوب به دنیا جهانی دنیوی این جهانی: امور دنیاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
شغل و عمل دامیار صید جانوران با دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
کم یاب بودن ندرت، نا یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
((دُ))
منسوب به دنیا، دنیایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمپایی
تصویر دمپایی
((دَ))
کفش راحتی که در خانه به پا کنند، آن چه که دم پا یا دم در گسترند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همیاری
تصویر همیاری
تعاونی مثل شرکت تعاونی، تعاون، حمایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنیایی
تصویر دنیایی
گیتایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
قحطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
Nautical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
Scarceness, Skimpiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
дефицит , недостаток
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
náutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
航海的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
дефіцит , недолік
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
morski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
Knappheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
морський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
niedobór
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
nautisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
морской
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمیابی
تصویر کمیابی
escassez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
nautico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی