جدول جو
جدول جو

معنی دموی - جستجوی لغت در جدول جو

دموی
خونی، اسهال دموی
تصویری از دموی
تصویر دموی
فرهنگ لغت هوشیار
دموی
((دَمَ))
منسوب به دم، خونی
تصویری از دموی
تصویر دموی
فرهنگ فارسی معین
دموی
پرخون
تصویری از دموی
تصویر دموی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمور
تصویر دمور
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داوی
تصویر داوی
ادعا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دموک
تصویر دموک
تند تیزرو، آسیاب تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دموع
تصویر دموع
بسیار اشک پر گریه، گل وشل (تک دمع) اشک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمور
تصویر دمور
تباه شدن، هلاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمچی
تصویر دمچی
ترکی پاردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعا، نزاع، دادخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوی
تصویر دیوی
دیو بودن، همچون دیو رفتار کردن روش دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آموی
تصویر آموی
(پسرانه)
رود جیحون، آمودریا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دومی
تصویر دومی
در مرحله دوم دومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اموی
تصویر اموی
خاندان بنی امیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سموی
تصویر سموی
منسوب به اسم شیئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعای علمی یا هنری، ادعا کردن، ادعا، خواستن، در فقه و حقوق دادخواهی، نزاع، جمع دعاوی، خواهانی، کسی را خواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دموع
تصویر دموع
دمع ها، اشکها، سرشکها، اشکهای چشم، جمع واژۀ دمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمور
تصویر دمور
((دُ))
تباهی، هلاکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
((دَ))
ادعا کردن، خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اموی
تصویر اموی
مربوط به بنی امیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمی
تصویر دمی
پرخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمو
تصویر دمو
کسیکه که موهای سر و صورتش سیاه و سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوی
تصویر دوی
دو بودن، دو تا بودن بد باطن، احمق صدای رعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوی
تصویر دوی
((دَ))
مریض، ناخوش، آن که ملازم مکانش باشد، آن چه باطنش فاسد باشد. مکان، ناموافق برای صحت بدن، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موی
تصویر موی
مو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمی
تصویر دمی
دم پخت، نوعی خوراک مانند پلو که برنج را می پزند اما در صافی نمی ریزند و آبکش نمی کنند و پس از برچیده شدن آب آن دمکش رویش می گذارند و گاهی ماش یا عدس یا لوبیا نیز در آن می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوره الدمویه
تصویر دوره الدمویه
گردش خون
فرهنگ لغت هوشیار