- دمدمه
- چسابندن بر زمین، تنباندن لرزاندن، گفتن باخشم، آوازه، آوای کوس، ترفند، سرکوب از زینه ها با خشم سخن گفتن، گفتگو، آواز صدا: دمدمه نای، شهرت آوازه، دهل نقاره و مانند آنها، آواز بم، حیله مکر فریب
معنی دمدمه - جستجوی لغت در جدول جو
- دمدمه
- افسون، مکر، فریب،
برای مثال زاین دمدمه ها زنان بترسند / بر ما تو مخوان که مرد مردیم ، شهرت، آوازه، دهل و صدای دهل، گفتگوی مردم، هیاهو،(مولوی۲ - ۱۴۸۹) برای مثال که گرگ اندر آمد میان رمه / سگ و مرد را دید در دمدمه (فردوسی - ۲/۱۵۶ حاشیه)
- دمدمه ((دَ دَ مِ))
- با خشم سخن گفتن، شهرت، آوازه، صدا، آواز، افسون، مکر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که همه دم تغییر حالت دهد
زشت روی زشت رویی
زن زشت رو و پست
ویران ساختن از میان بردن
دمیم، زشت، زشت رو، حقیر و پست
کسی که هردم تغییر حالت یا تغییر عقیده بدهد و خوی مستقیم نداشته باشد
نفیر، نای، شیپور، برای مثال چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه / تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد (مولوی۲ - ۲۴۰)
Moody, Ornery, Vacillating
капризный , раздражительный , колеблющийся
launisch, reizbar, schwankend
примхливий , дратівливий , коливальний
kapryśny, drażliwy, chwiejny
易怒的 , 易怒的 , 动摇的
temperamental, irritável, vacilante
lunatico, irritabile, vacillante
temperamental, irritable, vacilante
lunatique, irritable, vacillant
humeurig, prikkelbaar, wankelend
moody, mudah marah, goyah
عصبيٌّ , شقيٌّ , متقلّبٌ
मूडी , चिड़चिड़ा , डोलते हुए
רוחני , כועס , מתנדנד
気分屋の , 怒りっぽい , 揺れ動く
기분이 변덕스러운 , 짜증나는 , 흔들리는
huysuz, dalgalanan
mwepesi, hasira, kutetemeka
อารมณ์แปรปรวน , ขี้หงุดหงิด , สั่นคลอน
মেজাজী , ক্ষেপাটে , দুলতে থাকা
مزاجی , چڑچڑایا , ڈگمگاتے ہوئے
فرانسوی پازینه آنچه که از مد افتاده و باب روز نیست از مد افتاده توضیح: پرهیز کردن از استعمال این کلمه بیگانه اولی است