جدول جو
جدول جو

معنی دمدا - جستجوی لغت در جدول جو

دمدا
افتاده شده، زمین گیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمده
تصویر دمده
ازمدافتاده، برافتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
به عمد، باقصد و نیت، انجام دادن کاری از روی قصد و نیت نه به طریق پیشامد و تصادف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردا
تصویر دردا
دریغا، آه، افسوس، برای مثال دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا (حافظ - ۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادا
تصویر دادا
برادر، داداش، خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، دایه، دده، برای مثال بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲ - ۱۴۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
کورۀ آهنگران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جمع واژۀ دمدامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به دمدامه شود
لغت نامه دهخدا
(دی دَ/ دِ)
دارای دم. دم کرده. آمیخته به بخار و دم. گازدار: چاه دم دار، چاه که دارای گاز است. (یادداشت مؤلف) ، باارتجاعیت. (ناظم الاطباء) ، موافق و همدم. (دانشنامۀ علایی ص 24)
لغت نامه دهخدا
بقصد و بعمد و بطور اراده و اختیار، دستی دستی، دانسته و فهمیده، از روی عمد، کامکیها خود کرده باختیار با قصد و نیت مقابل سهوا تصادفا: عمدا خود را به مهلکه انداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدار
تصویر دمدار
دارنده دم مانند اسب و استر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادا
تصویر دادا
کنیز، کنیزکی که فرزندان کسی را خدمت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدم
تصویر دمدم
گیاه خشک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پازینه آنچه که از مد افتاده و باب روز نیست از مد افتاده توضیح: پرهیز کردن از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردا
تصویر دردا
افسوس، آه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادا
تصویر دادا
خدمتکار، کنیز، کسی که نگهداری از فرزندان را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دردا
تصویر دردا
((دَ))
کلمه دال بر افسوس، دریغا، آه !
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمده
تصویر دمده
((دِ مُ دِ))
از مد افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
Deliberate, Deliberately, Designedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
délibéré, délibérément, de manière délibérée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
absichtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
навмисний , навмисно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
celowy, celowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberado, deliberadamente, intencionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberado, deliberadamente, de manera intencionada
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
преднамеренный , преднамеренно , умышленно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberato, deliberatamente, intenzionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
opzettelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
जानबूझकर , जानबूझकर , जानबूझकर रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
sengaja, dengan sengaja
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
의도적인 , 고의로 , 의도적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
בכוונה , בזדון , בכוונה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
故意的 , 故意地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
故意の , 故意に , 意図的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
kasıtlı, kasıtlı olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
kwa makusudi
دیکشنری فارسی به سواحیلی