جدول جو
جدول جو

معنی دمالص - جستجوی لغت در جدول جو

دمالص
(دُ لِ)
رخشان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). براق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ لِ)
سنگ تابان گرد، فراخ: فرج دمالق، شرم فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، رجل دمالق الرأس، مرد سرسترده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ لِ)
جمع واژۀ دملق. (منتهی الارب). رجوع به دملق شود
لغت نامه دهخدا
(دَ لِ)
جمع واژۀ دملج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). جمع واژۀ دملج، به معنی بازوبند. (آنندراج). رجوع به دملج شود
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ لِ)
رخشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). براق. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). دمالص. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ / دُمْ ما)
زردآبی که از قرحه و ریش تراود. (آنندراج) ، دم و دنبال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خرمای بوی گرفتۀ سیاه و کهنه و آب آورده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خرمای پوسیده. (مهذب الاسماء) ، سرگین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) ، پاسپردۀ ستوران از پشک و خاک، تباهی غورۀ خرما پیش از رسیدن چنانکه سیاه گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دمالق
تصویر دمالق
تاس تز داغسر، گرد و هموار سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمالج
تصویر دمالج
جمع دملج، بازو بندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمال
تصویر دمال
کود کود جانوری، سرگین، خرمای تباه
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله رو، پیرو
فرهنگ گویش مازندرانی
دنباله
فرهنگ گویش مازندرانی
پشتیبان، مراقب و مواظب
فرهنگ گویش مازندرانی
دنبال، پشت –پشت سر، دنبال
فرهنگ گویش مازندرانی