- دمال
- کود کود جانوری، سرگین، خرمای تباه
معنی دمال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاس تز داغسر، گرد و هموار سنگ
جمع دملج، بازو بندها
باربر، بارکش، ترابر
زیبایی
کهتری
آسره
امیدها، آرزوها
مغز سر، ماده ای که در میان جمجعه قرار دارد، بینی هم گویند
اشکپای جای اشک بر رخساره، اشکریزه از بیماری های چشمی
پوشانه
هلاک، انقراض، زال، محو شدن، هلاکی، دم و نفس
درشت در هم آمیخته
پنهان
جمع دم، خون ها، جمع دم خونها: سفک دماء
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
تند و بیکاره مرد
آلتی است که در ورزشهای بدنی بخصوص زیبایی اندام یکار رود و آنرا معمولا یک جفت است که هر کدام را در یک دست گرفته ضمن باز و بسته کردن دست عضلات بازو پشت بازو ساعد و کتف را تقویت میکند. یا دمبل صفحه یی دمبلی که وزن آن با اضافه کردن و کم کردن صفحات مختلف قابل تغییر است. یا دمبل قالبی دمبلی که وزن آن ثابت است و فابل کم و زیاد کردن نیست برای جثه های مختلف از 4 کیلویی تا 12 کیلویی (یک جفت) وجود دارد
دنب هر چیز، عقب چیزی پس چیزی
خاکستر، سرگین، کود دادن با سرگین، پوسیدگی خرما بن، خرگوش رومی نفس زنان دم زننده، خروشنده غرنده بانگ و فریاد کننده از روی غضب، مهیب هولناک
مالیدنی، ابر بی باران، سرخاب از آرایه ها، جمع دمیمه، زنان پست
جمع دغل، تباهی ها بیمگاه ها درختستان ها
آرزوها، امیدها، آرمان ها
اپاختر
تازیانه که از چرم حیوانات درست می شود، تسمه ستبر
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
فریاد رس پناه
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
باربر، بارکش کسی را بحمل کردن واداشتن، تحمیل، مجبور کردن بحمل چیزی کسی را بحمل کردن واداشتن، تحمیل، مجبور کردن بحمل چیزی
دوست خالص
اسباب و آلات و لوازم خانه
ترنج