جدول جو
جدول جو

معنی دلی - جستجوی لغت در جدول جو

دلی
(دِ)
منسوب و متعلق به دل. قلبی. (ناظم الاطباء). و رجوع به دل شود
لغت نامه دهخدا
دلی
(دُلْ لا)
راه روشن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دلی
(دَ لا)
جمع واژۀ دلو. (اقرب الموارد). رجوع به دلو شود
لغت نامه دهخدا
دلی
(دَ)
در اصطلاح دورۀ مغول، خزانۀ دولتی. (از سازمان اداری حکومت صفوی، چ دبیرسیاقی صص 39- 40) ، مجموعۀ تشکیلات اداری و مالی. (فرهنگ فارسی معین)
اقیانوس. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 40). و رجوع به دلی خان شود
لغت نامه دهخدا
دلی
(دَ)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 25 هزارگزی شمال شرقی قلعه اعلا مرکز دهستان، و 48 هزارگزی خاور راه شوسۀ هفتگل، با 250 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات است و ساکنان این ده از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دلی
(تَ)
سرگشته گردیدن. (از منتهی الارب). متحیر شدن. (اقرب الموارد) ، دوا کردن کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دلی
(دِ لی ی / دُلی ی)
جمع واژۀ دلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دلو شود
لغت نامه دهخدا
دلی
جمع دلو، سبوها دهوها مغولی گنج (خزانه)، سازمان، دریا راه روشن
تصویری از دلی
تصویر دلی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آدلی
تصویر آدلی
(پسرانه)
نامور، نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
ساختگی، تقلبی مثلاً جواهر بدلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
کسی که مایل و راغب به جنگ وجدل و خصومت باشد، آنکه در هر امری به بحث وجدل و مناظره بپردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدلی
تصویر تدلی
آویخته شدن، خرامیدن، شتافتن و نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
در آویختن فرو هشته شدن فروتنی فرو آویختن در آویختن فرو هشته شدن، نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزه جو، کبوتر گران پرواز کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد جنگی، کسی که اهل جدل و بحث و مناظره باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
خوش ظاهر وبد باطن، چیزی که جنسش بد باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
((بَ دَ))
قلابی، غیراصلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدلی
تصویر تدلی
((تَ دَ لِّ))
بسیار نزدیک شدن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
Disputatious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
disputant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
ruziezoekend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
논쟁적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
口論好きな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
שנוי במחלוקת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
विवादप्रिय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
suka berdebat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
ชอบโต้แย้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
спорящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
streitsüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
disputador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
litigioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
disputador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
好争辩的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
kłótliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
суперечливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جدلی
تصویر جدلی
tartışmacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی