لقب زیاد بن ایوب طوسی است که محدث است. (یادداشت مرحوم دهخدا). در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لقب زیاد بن ایوب طوسی است که محدث است. (یادداشت مرحوم دهخدا). در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
دختر ریّا. بنابه قول صاحب معجم البلدان، زنی است که پس از غرق شدن فرعون و یارانش در رود نیل، بر تخت سلطنت مصر نشست. و او زنی عاقل و مجرب و صاحب نظر بود و در آن هنگام یکصد سال از عمر وی می گذشت. او چون از حملۀ دشمنان بر ملک مصر بیم داشت دیواری بر گرد آن ملک بنا کرد که به حائطالعجوز مشهور است. و رجوع به معجم البلدان ذیل مادۀ حائطالعجوز شود
دختر رَیّا. بنابه قول صاحب معجم البلدان، زنی است که پس از غرق شدن فرعون و یارانش در رود نیل، بر تخت سلطنت مصر نشست. و او زنی عاقل و مجرب و صاحب نظر بود و در آن هنگام یکصد سال از عمر وی می گذشت. او چون از حملۀ دشمنان بر ملک مصر بیم داشت دیواری بر گرد آن ملک بنا کرد که به حائطالعجوز مشهور است. و رجوع به معجم البلدان ذیل مادۀ حائطالعجوز شود
این کلمه در عصر ساسانیان و نیز در قرنهای اول اسلام معمول بوده است و ’ده یوده’ ظاهراً مصحف آن است به معنی ده یک و عشر. (از ذیل برهان چ معین) : فقال [مردانشاه] له [لابی صالح سجستانی] کیف تصنع بدهویه و ششویه [عند نقل الدیوان عن الفارسیه الی العربیه] قال اکتب عشراً و نصف عشر. (الفهرست ابن ندیم چ مصر ص 338). و رجوع به ششویه شود
این کلمه در عصر ساسانیان و نیز در قرنهای اول اسلام معمول بوده است و ’ده یوده’ ظاهراً مصحف آن است به معنی ده یک و عشر. (از ذیل برهان چ معین) : فقال [مردانشاه] له [لابی صالح سجستانی] کیف تصنع بدهویه و ششویه [عند نقل الدیوان عن الفارسیه الی العربیه] قال اکتب عشراً و نصف عشر. (الفهرست ابن ندیم چ مصر ص 338). و رجوع به ششویه شود
میخائیل یان، (1836- 1909 میلادی) مستشرق معروف هلندی. وی از جوانی وقت خود را وقف تحصیل زبانهای شرقی کرد و تحت هدایت دزی و جوینبول مخصوصاً در زبان عربی متبحر شد و در 1860 در لیدن باخذ درجۀ دکتری نایل آمد سپس یکسال در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد و بمطالعه و تنظیم نسخۀ نزهه الافاق ادریسی موجود در کتاب خانه بادلیان پرداخت که قسمتی از آن در 1866 با همکاری دزی (بعنوان وصف افریقا و اسپانیا) انتشار یافت. اثر دیگرش تذکره هائی در تاریخ و جغرافیای شرقی (3 جلد 1862- 1864) است. پس از وفات دزی (1883) استاد عربی دانشگاه لیدن شد و در 1906 بازنشسته گردید و در لیدن درگذشت. در دورۀ تدریس خود نه فقط در شاگردانش بلکه در سایر فضلائی که در جلسات درسش حاضر میشدند نفوذبسیار داشت. دخویه رئیس هیئت تحریریۀ مجلدات 1-3 دایرهالمعارف اسلام نیز بود. دخویه بعضی از متون معتبرعربی را تحریر و منتشر کرد و از این راه خدمات بزرگ به محققین نمود. از آن جمله است مجموعۀ آثار جغرافیایی عربی مشتمل بر: 1- مسالک الممالک اصطخری (لیدن 1870). 2- کتاب صوره الارض ابن حوقل (لیدن 1873). 3- احسن التقاسیم مقدسی (لیدن 1877). 4- فهارس، لغتنامه وتصحیحات سه قسمت اول (لیدن 1879). 5- مختصر کتاب البلدان ابن الفقیه همدانی (لیدن 1885). 6- المسالک و الممالک ابن خرداذبه بضمیمۀ پاره هایی از کتاب الخراج قدامهابن جعفر (لیدن 1889). 7- اعلاق النفیسه از ابن رسته و کتاب البلدان ابن واضح یعقوبی (لیدن 1892). 8- کتاب التنبیه و الاشراف مسعودی و فهارس و لغتنامۀ مجلدات 7 و8 (لیدن 1894). (از دایره المعارف فارسی)
میخائیل یان، (1836- 1909 میلادی) مستشرق معروف هلندی. وی از جوانی وقت خود را وقف تحصیل زبانهای شرقی کرد و تحت هدایت دزی و جوینبول مخصوصاً در زبان عربی متبحر شد و در 1860 در لیدن باخذ درجۀ دکتری نایل آمد سپس یکسال در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد و بمطالعه و تنظیم نسخۀ نزهه الافاق ادریسی موجود در کتاب خانه بادلیان پرداخت که قسمتی از آن در 1866 با همکاری دزی (بعنوان وصف افریقا و اسپانیا) انتشار یافت. اثر دیگرش تذکره هائی در تاریخ و جغرافیای شرقی (3 جلد 1862- 1864) است. پس از وفات دزی (1883) استاد عربی دانشگاه لیدن شد و در 1906 بازنشسته گردید و در لیدن درگذشت. در دورۀ تدریس خود نه فقط در شاگردانش بلکه در سایر فضلائی که در جلسات درسش حاضر میشدند نفوذبسیار داشت. دخویه رئیس هیئت تحریریۀ مجلدات 1-3 دایرهالمعارف اسلام نیز بود. دخویه بعضی از متون معتبرعربی را تحریر و منتشر کرد و از این راه خدمات بزرگ به محققین نمود. از آن جمله است مجموعۀ آثار جغرافیایی عربی مشتمل بر: 1- مسالک الممالک اصطخری (لیدن 1870). 2- کتاب صوره الارض ابن حوقل (لیدن 1873). 3- احسن التقاسیم مقدسی (لیدن 1877). 4- فهارس، لغتنامه وتصحیحات سه قسمت اول (لیدن 1879). 5- مختصر کتاب البلدان ابن الفقیه همدانی (لیدن 1885). 6- المسالک و الممالک ابن خرداذبه بضمیمۀ پاره هایی از کتاب الخراج قدامهابن جعفر (لیدن 1889). 7- اعلاق النفیسه از ابن رسته و کتاب البلدان ابن واضح یعقوبی (لیدن 1892). 8- کتاب التنبیه و الاشراف مسعودی و فهارس و لغتنامۀ مجلدات 7 و8 (لیدن 1894). (از دایره المعارف فارسی)
دهی است از دهستان گودۀبخش بستک شهرستان لار که در 30000گزی شمال بستک در دامنه کوه بناب واقع شده است. هوای آن گرم و سکنۀ آن 110 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، خرما و مختصر سبزیجات است. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گودۀبخش بستک شهرستان لار که در 30000گزی شمال بستک در دامنه کوه بناب واقع شده است. هوای آن گرم و سکنۀ آن 110 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، خرما و مختصر سبزیجات است. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دروه و رقعه که بر جامه دوزند. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 428). دربه. دربی. درپه. درپی: ز عالم هرکه دل ناکامه دارد درویه رقعه اش در جامه دارد. میرنظمی (از لسان العجم). و رجوع به دربه و درپه ودرپی شود
دروه و رقعه که بر جامه دوزند. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 428). دربه. دربی. درپه. درپی: ز عالم هرکه دل ناکامه دارد درویه رقعه اش در جامه دارد. میرنظمی (از لسان العجم). و رجوع به دربه و درپه ودرپی شود
دهی است کوچک از دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان یزد واقع در 19 هزارگزی جنوب باختری خضرآباد و هزار و پانصدگزی راه ندوشن. ناحیه ایست کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و مالاریائی. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است کوچک از دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان یزد واقع در 19 هزارگزی جنوب باختری خضرآباد و هزار و پانصدگزی راه ندوشن. ناحیه ایست کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و مالاریائی. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
مؤنث علوی، منسوب به علی، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است. - کواکب علویه، زحل و مشتری و مریخ. (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه، علویه تأنیث علوی است. و کواکب علویه زحل و مشتری و مریخ دانسته شده اند. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، و نیز رجوع به علویه و علویین شود
مؤنث علوی، منسوب به علی، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است. - کواکب علویه، زحل و مشتری و مریخ. (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه، عِلْویه تأنیث عِلوی است. و کواکب عِلویه زحل و مشتری و مریخ دانسته شده اند. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، و نیز رجوع به عِلویه و عِلویین شود
تأنیث علوی. رجوع به علوی و علویه و علویین شود. - علم آثار علویه، علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیۀ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
تأنیث عِلوی. رجوع به عِلوی و عَلویه و عِلویین شود. - علم آثار علویه، علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیۀ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
نیک پیچانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخت تافتن. یقال: لویت اعناق الرجل فی الخصومه (شدّد اللکثره و المبالغه). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). قال اﷲ تعالی: لووا رؤسهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غالب شدن بر کسی، دشوار شدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد)
نیک پیچانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخت تافتن. یقال: لویت اعناق الرجل فی الخصومه (شُدِّدَ اللکثره و المبالغه). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). قال اﷲ تعالی: لووا رُؤسهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غالب شدن بر کسی، دشوار شدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ لواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جمع واژۀ لواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).
جَمعِ واژۀ لِواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ لِواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لِواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).
زاده علی علیه السلام، باور دار علی علیه السلام شتفتی بالایین ابریک پهرمیک منسوب به علو. مونث علوی. یا جواهر علویه. ستارگان. یا کواکب علویه. سبعه سیاره هفت کوکب
زاده علی علیه السلام، باور دار علی علیه السلام شتفتی بالایین ابریک پهرمیک منسوب به علو. مونث علوی. یا جواهر علویه. ستارگان. یا کواکب علویه. سبعه سیاره هفت کوکب