جدول جو
جدول جو

معنی دلول - جستجوی لغت در جدول جو

دلول
زنگوله ای که مخصوص گاوهای جوان و سرکش است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملول
تصویر ملول
افسرده، اندوهگین، دل تنگ، بیزار، به ستوه آمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدلول
تصویر مدلول
مفاد، معنی، در علم منطق دلالت شده، رهنمونی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخول
تصویر دخول
داخل شدن، درآمدن، وارد شدن به جایی یا نزد کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلول
تصویر غلول
خیانت، مکر
جمع واژۀ غل، طوق و بند های آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلال
تصویر دلال
میانجی بین خریدار و فروشنده، کسی که واسطه میان خریدار و فروشنده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلوک
تصویر دلوک
مایل شدن آفتاب به سمت مغرب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
رهنمونی کردن و توفیق راست کرداری دادن. (آنندراج). ارشاد کردن. هدایت نمودن. (از اقرب الموارد). دلاله. رجوع به دلاله شود
لغت نامه دهخدا
سریانی دوازدهمین ماه سال سریانی برابر با آذر انجیر معابد دوازدهمین ماه سال سریانی ایلول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلول
تصویر ذلول
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولول
تصویر دولول
سختی، آسیب، درهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلول
تصویر زلول
صاف و گوارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلول
تصویر تلول
دیر فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلول
تصویر حلول
رسیدن وعده چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلول
تصویر خلول
کم گوشت لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخول
تصویر دخول
داخل شدن، در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
واحد ساختمانی بدن جانداران موجودات زنده و صفاتی که ظاهر می سازند همگی از عناصر کوچکی باسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغول
تصویر دغول
عیار مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلدل
تصویر دلدل
خارپشت بزرگ و تیرانداز، قنفذ
فرهنگ لغت هوشیار
غله ایست که هنوز خوب نرسیده (بطور عموم)، نخود و لوبیای خام که در غلات باشد (خصوصا) غله نارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوح
تصویر دلوح
ابر زایا ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدلول
تصویر مدلول
مراد، مقصود، مفهوم، مقتضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلول
تصویر بلول
نجات یافتن و رستگار شدن، سرد و نمناک شدن باد، در آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
راهنما، رهبر، رهنمون
فرهنگ لغت هوشیار
آفتاب زردی خور نشین بویه آنچه برای خوشبو کردن بر تن زنند یا مالند فرو شدن آفتاب گشتن آفتاب وقت زوال
فرهنگ لغت هوشیار
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوق
تصویر دلوق
سخت تاراج سخت، دندانریخته اشتر پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوف
تصویر دلوف
گرانبار آدمی اشتر، تیر نخورده، آله تیز پرواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوع
تصویر دلوع
زبان بیرون آمده، راه فراخ، پیشرو اشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوص
تصویر دلوص
نرم هموار، ناآرام، تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوخ
تصویر دلوخ
خرمابن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدلول
تصویر مدلول
((مَ))
دلالت کرده شده، رهنمون شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلول
تصویر سلول
یاخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
انگیزه، رهنمون، سبب، فرنود، آوند، نخشه
فرهنگ واژه فارسی سره
فحوا، مضمون، مفاد، مفهوم، مصداق
متضاد: دال، صورت
فرهنگ واژه مترادف متضاد