جدول جو
جدول جو

معنی دلوع - جستجوی لغت در جدول جو

دلوع
(دَ)
ناقه دلوع، ماده شتری که پیشروی کند شتران را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، طریق و راه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دلوع
(تَ فَخْ خُ)
بیرون آمدن زبان از دهن. (از منتهی الارب). خارج شدن زبان از دهان بسبب خستگی یاتشنگی. (از اقرب الموارد). دلع. رجوع به دلع شود
لغت نامه دهخدا
دلوع
زبان بیرون آمده، راه فراخ، پیشرو اشتر
تصویری از دلوع
تصویر دلوع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلوع
تصویر طلوع
(دخترانه)
برآمدن خورشید و مانند آن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلوک
تصویر دلوک
مایل شدن آفتاب به سمت مغرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلوع
تصویر طلوع
برآمدن خورشید یا ستاره، برآمدن، ظاهر شدن، سر زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولوع
تصویر ولوع
بسیار آزمند، حریص و شیفته، (مصدر) آزمند شدن، حریص شدن به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضلوع
تصویر ضلوع
استخوان های پهلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دموع
تصویر دموع
دمع ها، اشکها، سرشکها، اشکهای چشم، جمع واژۀ دمع
فرهنگ فارسی عمید
(تَ حَ لُ)
بلند برآمدن روز. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، منبسطگردیدن چاشتگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). یقال: تلعت الضحی تلوعاً، اذا انبسطت. (از ذیل اقرب الموارد) ، سر برآوردن مرد از هر چه که در او بود، سر برآوردن گاو از جای باش خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بسیاربلعنده.
لغت نامه دهخدا
آزور آزمند، آز آزمندی آزمند شدن حریص گشتن، آزمندی حرص، بسیارآزمند سخت حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلوع
تصویر طلوع
برآمدن آفتاب و مانند آن، طالع شدن، بر آمدن، ببالا بر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ضعلع، پهلوها برها استخوان های پهلو کنار جانب، استخوان پهلو دنده، پهلو، هر یک از خطوط مستقیم یا یک سطح هندسی که محیط بر زوایاست، جمع اضلاع ضلوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلوع
تصویر هلوع
ناشکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوع
تصویر جلوع
گشاده چهرگی در زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنوع
تصویر دنوع
زفتیدن زفت گشتن، ناکسی فرومایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوع
تصویر فلوع
شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولع
تصویر دولع
زمین نرم، شسن شکمپا ناخن پریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفوع
تصویر دفوع
پس زننده، پاکو بند ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوع
تصویر بلوع
بسیار بلعنده، دیگ بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروع
تصویر دروع
جمع درع، زره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیع
تصویر دلیع
شاهراه، راه هموار
فرهنگ لغت هوشیار
آفتاب زردی خور نشین بویه آنچه برای خوشبو کردن بر تن زنند یا مالند فرو شدن آفتاب گشتن آفتاب وقت زوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلاع
تصویر دلاع
ناخن پریان شسن شسن شکمپا از آبزیان، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دموع
تصویر دموع
بسیار اشک پر گریه، گل وشل (تک دمع) اشک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوق
تصویر دلوق
سخت تاراج سخت، دندانریخته اشتر پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوف
تصویر دلوف
گرانبار آدمی اشتر، تیر نخورده، آله تیز پرواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوص
تصویر دلوص
نرم هموار، ناآرام، تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوخ
تصویر دلوخ
خرمابن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوح
تصویر دلوح
ابر زایا ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلنع
تصویر دلنع
راه هموار راه نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلوع
تصویر طلوع
((طُ))
برآمدن آفتاب یا ستارگان، آشکار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولوع
تصویر ولوع
((وَ))
آزمند، حریص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلوع
تصویر طلوع
برآمد، پگاه، بردمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره