- دلسوزی
- رحم، ترحم
معنی دلسوزی - جستجوی لغت در جدول جو
- دلسوزی
- شفقت مهربانی دلسوزی، همدردی تسلی
- دلسوزی
- مهربانی، غمخواری، شفقت
- دلسوزی
- жалость
- دلسوزی
- Mitleid
- دلسوزی
- жалість
- دلسوزی
- litość
- دلسوزی
- piedade
- دلسوزی
- lástima
- دلسوزی
- medelijden
- دلسوزی
- belas kasihan
- دلسوزی
- شفقةٌ
- دلسوزی
- רַחֲמִים
- دلسوزی
- huruma
- دلسوزی
- ความสงสาร
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوختن دل (از حسد و غیره) میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک میدانم اینها از دلسوزه است (ص هدایت. زنده بگور 79)، دلسوزنده:) اگر کرامت و دلسوزی کنی چه عجب که باد عالمت از دوستان دلسوزه (انوری)
دلسوزی شفقت
حمیت و غیرت
دلسوزی، دل سوختگی، سوختن دل از مهربانی و رافت یا از رشک و حسد
مشفق، مهربان، غمخوار
کسی که دلش به حال دیگری بسوزد و دربارۀ او غمخواری و مهربانی کند
Comforting, Solicitous
утешающий , заботливый
tröstend, besorgt