جدول جو
جدول جو

معنی دلسوزگی

دلسوزگی
(دِ زَ / زِ)
دلسوزی. تأسف. ترحم. شفقت:
کز ایدر به ایران شوی با سپاه
به دلسوزگی با تو آیم به راه.
فردوسی.
که او داشتی تخت و گنج و سرای
شگفتی به دلسوزگی کدخدای.
فردوسی.
به دلسوزگی بیژن گیو را
وگرنه دلاور یکی نیو را.
فردوسی.
بدو گفت شاهی و ما بنده ایم
به دلسوزگی با تو گوینده ایم.
فردوسی.
مرا بویۀ پور گم بوده خاست
به دلسوزگی جان همی رفت خواست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا