نیزۀ کوتاه، زوبین پیچ و تاب مکر، حیله، فریب، شید، گول، دویل، تزویر، قلّاشی، تنبل، اشکیل، کید، گربه شانی، چاره، نارو، ترب، شکیل، حقّه، نیرنگ، دغلی، خاتوله، کلک، خدعه، غدر، ستاوه، روغان، ریو، دستان، ترفند، احتیال برای مثال تا به خانه برد زن را با دلام / شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی - ۵۳۷)
نیزۀ کوتاه، زوبین پیچ و تاب مَکر، حیلِه، فَریب، شَید، گول، دُویل، تَزویر، قَلّاشی، تُنبُل، اِشکیل، کَید، گُربِه شانِی، چارِه، نارُو، تَرب، شِکیل، حُقِّه، نِیرَنگ، دَغَلی، خاتولِه، کَلَک، خُدعِه، غَدر، سَتاوِه، رَوَغان، ریوْ، دَستان، تَرفَند، اِحتیال برای مِثال تا به خانه برد زن را با دلام / شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی - ۵۳۷)
صلات درفارسی: نماز، نیایش، کنشت، جمع صله، نورهان ها پا رنج ها نماز. توضیح یکی از فروع دین اسلام که اعظم عبادات محسوب می شد و آن را عمود دین گفته اند، دعای بنده به سوی خداوند، رحمت و بخشایش حق تعالی، جمع صلوات. دعا، رحمت، استغفار و گفته اند صلاه از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مومنین دعا و از سایر موجودات تسبیح بود
صلات درفارسی: نماز، نیایش، کنشت، جمع صله، نورهان ها پا رنج ها نماز. توضیح یکی از فروع دین اسلام که اعظم عبادات محسوب می شد و آن را عمود دین گفته اند، دعای بنده به سوی خداوند، رحمت و بخشایش حق تعالی، جمع صلوات. دعا، رحمت، استغفار و گفته اند صلاه از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مومنین دعا و از سایر موجودات تسبیح بود
رنگ پیل پیلی (فیلی) پارسی است شیری که پنیر مایه بر آن زنند تادژواخی (غلظت) پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه
رنگ پیل پیلی (فیلی) پارسی است شیری که پنیر مایه بر آن زنند تادژواخی (غلظت) پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه
داساری (دلالی)، مزد داسار، مزد راهنما داسار میانجی جافکش (جاف روسپی) جاکش زن مونث دلال، زنی که برای مردان زن پیدا کند، زنی که دیگر زنان را بد راه کند 0 زن واسطه، واسطه میان دو طرف معامله
داساری (دلالی)، مزد داسار، مزد راهنما داسار میانجی جافکش (جاف روسپی) جاکش زن مونث دلال، زنی که برای مردان زن پیدا کند، زنی که دیگر زنان را بد راه کند 0 زن واسطه، واسطه میان دو طرف معامله
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار