- دفل
- خر زهره از گیاهان کتران سفت (کتران قطران)
معنی دفل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خر زهره
خرزهره، درختچه ای زینتی، بوته مانند و سمّی، با شاخه های باریک، گل های سرخ، سفید یا صورتی و برگ های دراز
زقّوم، جار، خوره، سمّ الحمار
زقّوم، جار، خوره، سمّ الحمار
خرزهره گیان
فرانسوی روبش زبانزد زمین شناسی
چیلان
فرو رونده فرو شونده ناپدید گردنده غروب کننده غارب، جمع آفلین
دمبل، دنبل، قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سرباز کند و گاهی محتاج نشتر شود
جمع دلال، کرشمه ها
دلیر آهسته روی آهسته رفتن، جمع دلوف، آله ها، عقاب ها، ماده شتران گرانبار
تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند
پارسی تازی گشته دکل تیر کشتی خرمای پست لاغر باریک
دفته دفتین
پوشیده وپنهان کردن در خاک، مستور و مخفی کردن چون دفن میت
ریختن ریزانیدن ریختن ریزانیدن
کاه ارزن کاه با گندم (ذرت)
راندن کسی را، تادیه کردن، دور نمودن
پاره کردن، بشکستن
تابانی، نرمی
گندیدگی، بد بویی، سختی، پتیار (بلا)
خمیدگی کوژی
حیله و نادرستی
بچه پیل، بچه گرگ ، زندگانی فراخ، پر بسیار
بچه گرگ بچه شغال
کتران شل
فرورونده
خاکسپاری، گوراندن
رانش، راندن
کودک
ظرف فلزی یا چرمی که با آن آب از چاه می کشند، طرف آبکشی زنبیلی بزرگ که از پوست خرما چینند و بر آن دو دسته گذارند
طبل طبل بزرگ کوس
ناتوانی در انجام درست کاری، خرامیدن دامن کشان رفتن دامن دامن دراز، جامه گشاد، دم اسپ، پرگوشت، زندگی فراخ خرامیدن بناز رفتن
کنجاره لرد درد کنجال خره هم آوای فره کنجاره تفاله، آنچه ازمایعی ته نشین شود چون درد شراب دردی، تیرگی شیر و روغن، آنچه دفع شود از معده سرگین
مورچه، پوست گردن، ژولیدن موی، تیز وزیدن سرگین پیل
جمع شدن مردم