جدول جو
جدول جو

معنی دفقات - جستجوی لغت در جدول جو

دفقات
(دُ فَ)
جمع واژۀ دفقه. (ناظم الاطباء). رجوع به دفقه شود
لغت نامه دهخدا
دفقات
(دَ فَ)
جمع واژۀ دفقه. (ناظم الاطباء). رجوع به دفقه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفقات
تصویر نفقات
نفقه ها، چیزهایی که صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند، هزینه های زندگی عیال و اولاد، چیزهایی که انفاق کنند، جمع واژۀ نفقه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خُفِ / فَ)
جمع واژۀ خفقه و خفقه. (منتهی الارب). رجوع به خفقه و خفقه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ فَ)
جمع واژۀ دفعه. (ناظم الاطباء). رجوع به دفعه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
جمع واژۀ دفعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بارها. رجوع به دفعه و دفعه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
جمع واژۀ درقه. مقاسم میاه. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درقه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
جمع واژۀ نفقه. رجوع به نفقه و نفقه شود.
- نفقات دادن،: امیر فرمود تا ایشان را نفقات دادند و رها کردند. (تاریخ بیهقی ص 581).
- نفقات کردن، خرج کردن. هزینه کردن. صرف کردن: بهر درمی که علی عیسی فرستاد پنجاه درم نفقات بایدکرد یا زیاده تا آن فتنه بنشیند. (تاریخ بیهقی ص 426). این کوشک به چهار سال برآمد و بیرون از حد نفقات کرد. (تاریخ بیهقی ص 508)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدفقات
تصویر تدفقات
جمع تدفق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفعات
تصویر دفعات
بارها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نفقه، تورتیزان توشه ها واژه نفقه از نفقتا سریانی است جمع نفقه: گفت: ... از بهر آن می خرم که نفقاتی بحاصل آورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفقات
تصویر نفقات
((نَ فَ))
جمع نفقه
فرهنگ فارسی معین