- دفتری
- منسوب به دفتر: کارهای دفتری، اسناد پیش نویس که در دفتر تنظیم میگردد (صفویه)
معنی دفتری - جستجوی لغت در جدول جو
- دفتری
- Clerkly
- دفتری
- канцелярски
- دفتری
- bürokratisch
- دفتری
- канцелярськи
- دفتری
- biurowo
- دفتری
- clericalmente
- دفتری
- clericalmente
- دفتری
- clericalmente
- دفتری
- de manière cléricale
- دفتری
- administratief
- دفتری
- secara administratif
- دفتری
- دفتريٌّ
- دفتری
- शासकीय रूप से
- دفتری
- בצורה משרדית
- دفتری
- 사무적으로
- دفتری
- bürokratik olarak
- دفتری
- kwa ofisini
- دفتری
- อย่างธุรการ
- دفتری
- দফতরি ভাবে
- دفتری
- دفتری طور پر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دفتین افزار جولاهگان بف، کارگاه جولاهی
دکتر بودن اجتهاد دکترا
بیماری مسری ناشی از زهر باسیلی موسوم به باسیل لوفلر، از علائم آن تولید غشا کاذب در حلق و حنجره و قصبه الریه است
دوشیزگی بکارت دختره
بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، خناق، بادزهره، زهرباد
مربوط به دختر، دختر بودن، پردۀ بکارت، در علم زیست شناسی بافت نازکی در دهانۀ مهبل که بر اثر رابطۀ جنسی، فشار یا ضربۀ شدید پاره می شود
کسی که به دیگری افترا ببندد، تهمت زننده،
دفته، آلت فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست می گیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را می کوبند تا آنچه بافته شده جا به جا و محکم شود، دفه، دفتین، بف
شانه و دفتین جولاهگان
دروغ گوینده بر کسی و بهتان و تهمت نهنده بر کسی، آنکه دروغ بندد