- دف
- نوعی آلت موسیقی
معنی دف - جستجوی لغت در جدول جو
- دف
- بی اثر کردن کار کسی، رسوا ساختن
- دف
- در موسیقی از آلات موسیقی ضربی به صورت چنبری چوبی که در یک طرف آن پوست نازکی چسبانده شده، باتره، تبوراک، دف، محدوده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثبت کردن
پنهان، گنج
مدفون ساختن، دفن کردن، در خاک کردن
نهبیده پنهانشده زیرخاک کرده مدفون، پنهان کرده
رژه رفتن گذشتن سربازان ورزشکاران پیشاهنگان از مقابل شاه هیئت دولت اولیای امور فرماندهان و غیره رژه رفتن
فرانسوی رژه عمل گذشتن سربازان ورزشکاران و پیشاهنگان از مقابل شاه هیئت دولت اولیای امور فرماندهان و غیره رژه
فرانسوی کمبود
دفته دفتین
بنده گریخته، شتر رمیده
جمع دف، چنبرک ها چنبریست که پوستی بر آن چسبانند و قوالان آنرا با انگشت نوازند
پس زننده، پاکو بند ستور
فرانسوی دگر تاشگی (تاشه فرم مقدم)
درخت تناور، آله کجنوک (اله عقاب)، مشت روی کوهی (مارزیون کوهی) از گیاهان
یونانی تازی گشته هفت برگ کوهی مشت روی کوهی (مارزیون کوهی) از گیاهان
زین اسب، روپوش غاشیه زین پوش
گول، فرومایه، زفت، تنبل
جمع دفین، نهنبیده ها زیر خاکی ها
نیکانیدن چیزی را زیر خاک کردن، بخاک سپردن مرده بگور کردن میت، پنهان کردن
دختگوری به خاک سپردن دختران در یکی از تیره های تازی بگورکردن دختران (که عادت عرب در دوره جاهلیت بود) : (اگر نخواندی نعم الختن برو برخوان، و گر ندیدی دفن النبات شو بنگر خ) (خاقانی)
پوشیده وپنهان کردن در خاک، مستور و مخفی کردن چون دفن میت
خرزهره گیان
خر زهره
فرانسوی روبش زبانزد زمین شناسی
خر زهره از گیاهان کتران سفت (کتران قطران)
ریختن ریزانیدن ریختن ریزانیدن
کاه ارزن کاه با گندم (ذرت)
ناگهانی یکبارگی ناگهانی یکبارگی
یکباره یک دفعه
یک نوبت، یکبار یکباره، ناگهان، بدون خبر، فوراً، یکدفعه
یکبار یکهو ناگهانی (واژه های محسن شاملو)
دفعه، باره، نوبت، مرتبه