- دغمان
- سیه چهره سیه چرده، سیاه دفزک سیاه سیر، نام مردی است، سپاه بزرگ
معنی دغمان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مداوا، شفا، علاج
متاسف اندوهگین
دوا و دارو، چاره، مداوا
پارسی تازی گشته دگمان چکش چوبی گوشتکوب
پوشیده پنهان پنهانیده
مادیان دیزه، تو دماغی: زن
خشمناک
طوفان
قسمت پایین جامه مقابل گریبان، دنباله هر چیز دنبال، کناره هر چیز حاشیه: دامان صحرا دامان کوه، چادر بادبان کشتی شراع
اندوهگین، دلتنگ، خشمگین
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، کولاک، تندباد
طوفان
عملیاتی که برای مداوا شدن و بهبود مریض صورت می گیرد، کنایه از دوا، دارو، کنایه از چاره، علاج
Treatment
лечение
Behandlung
лікування
leczenie
tratamento
trattamento
tratamiento
traitement
behandeling
การรักษา
pengobatan
علاجٌ
उपचार
טִיפּוּל