- دغماء
- مادیان دیزه، تو دماغی: زن
معنی دغماء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی دندان
مونث ادلم: سخت سیاه، واپسین شب ماه مهی (قمری)
سیه چهره سیه چرده، سیاه دفزک سیاه سیر، نام مردی است، سپاه بزرگ
پوشیده پنهان پنهانیده
بمعنی سیاه
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
جمع دم، خون ها، جمع دم خونها: سفک دماء
اندوه سختی، پتیار (بلا) نمد اسپ بام خانه