دولتمند. سعادتمند. ثروتمند. صاحب جاه و مال و اقبال: شد دیدۀ دولت را در تو نظری صادق کز دولت تو گشتند احباب تو دولتگین خلقی ز تودولتگین گشتند به یک ذره از دولت تو کم نی هم فضل اله است این. سوزنی. و رجوع به دولتمند شود
دولتمند. سعادتمند. ثروتمند. صاحب جاه و مال و اقبال: شد دیدۀ دولت را در تو نظری صادق کز دولت تو گشتند احباب تو دولتگین خلقی ز تودولتگین گشتند به یک ذره از دولت تو کم نی هم فضل اله است این. سوزنی. و رجوع به دولتمند شود