یاقوت آرد: عثمان بن عنبسه بن ابی محمد بن عبدالله بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان الاموی، از ساکنان کفر بطنا از اقلیم داعیه است و ابن ابی العجائز آنجا که از ساکنان اموی غوطه نام میبرد ذکر آن کرده است. (معجم البلدان)
یاقوت آرد: عثمان بن عنبسه بن ابی محمد بن عبدالله بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان الاموی، از ساکنان کفر بطنا از اقلیم داعیه است و ابن ابی العجائز آنجا که از ساکنان اموی غوطه نام میبرد ذکر آن کرده است. (معجم البلدان)
گروه شتران. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، باران که به یک بار آید. (منتهی الارب). یک بار باران آمدن. (از اقرب الموارد). دعقه. و رجوع به دعقه شود، جانب و راه. (منتهی الارب). جانب و جهت راه. (از اقرب الموارد)
گروه شتران. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، باران که به یک بار آید. (منتهی الارب). یک بار باران آمدن. (از اقرب الموارد). دعقه. و رجوع به دعقه شود، جانب و راه. (منتهی الارب). جانب و جهت راه. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ دعاء. یای تحتانی کلمه را مشدّد خواندن خطاست. (غیاث) (آنندراج) : ادعیۀ خیریه. - ادعیۀ مأثوره، دعاهائی که هر خلف از سلف خود روایت کند. (تعریفات جرجانی). دعاهائی که از رسول صلی اﷲعلیه و آله و سلم منقولست. (غیاث). - علم الادعیه والاوراد، و هو علم یبحث عن الأدعیه المأثوره والأوراد المشهوره بتصحیحهما و ضبطهما و تصحیح روایتهما و بیان خواصهما و عدد تکرارهما و اوقات قرائتهما و شرائطهما و مبادیه مبینه فی العلوم الشرعیه والغرض منه معرفه تلک الأدعیه و الأوراد علی الوجه المذکور لینال باستعمالهما الفوائد الدینیه والدنیویه. کذا فی مفتاح السعاده. و جعله من فروع علم الحدیث بعله استمداده من کتب الأحادیث. والکتب المؤلفه فیه کثیره جدا. (کشف الظنون) ، سیاه بینی، چاروائی که سر بینی و بالای بینی از روی اوسیاه باشد. اطخم، آنکه در بینی سخن گوید، رنگ سیاه. (مهذب الاسماء). سیاه چرده، سپیدچرده. (از اضداد است). مؤنث: دغماء. ج، دغم. (منتهی الارب) ، کبش ادغم، آنکه سیاهی کمی دارد خاصه در دو گوش و زیر گلو
جَمعِ واژۀ دُعاء. یای تحتانی کلمه را مشدّد خواندن خطاست. (غیاث) (آنندراج) : ادعیۀ خیریه. - ادعیۀ مأثوره، دعاهائی که هر خلف از سلف خود روایت کند. (تعریفات جرجانی). دعاهائی که از رسول صلی اﷲعلیه و آله و سلم منقولست. (غیاث). - علم الادعیه والاوراد، و هو علم یبحث عن الأدعیه المأثوره والأوراد المشهوره بتصحیحهما و ضبطهما و تصحیح روایتهما و بیان خواصهما و عدد تکرارهما و اوقات قرائتهما و شرائطهما و مبادیه مُبینه فی العلوم الشرعیه والغرض منه معرفه تلک الأدعیه و الأوراد علی الوجه المذکور لینال باستعمالهما الفوائد الدینیه والدنیویه. کذا فی مفتاح السعاده. و جعله من فروع علم الحدیث بعله استمداده من کتب الأحادیث. والکتب المؤلفه فیه کثیره جِدا. (کشف الظنون) ، سیاه بینی، چاروائی که سر بینی و بالای بینی از روی اوسیاه باشد. اطخم، آنکه در بینی سخن گوید، رنگ سیاه. (مهذب الاسماء). سیاه چرده، سپیدچرده. (از اضداد است). مؤنث: دَغْماء. ج، دُغم. (منتهی الارب) ، کبش ادغم، آنکه سیاهی کمی دارد خاصه در دو گوش و زیر گلو
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)