جدول جو
جدول جو

معنی دایه

دایه((یِ))
شیردهنده، پرستار کودک، قابله، دلسوزتر از مادر آن که به دروغ خود را مهربان و فداکار جلوه دهد
تصویری از دایه
تصویر دایه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دایه

دایه

دایه
زنی که بچۀ کس دیگر را شیر بدهد، پرستار زن که کودکان را پرورش دهد و پرستاری کند، قابله
دایه
فرهنگ فارسی عمید

دایه

دایه
غیاث الدین، از اولاد واحفاد جوجی خان پسر ارشد چنگیزخان از خانان دشت قبچاق. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 شود
لغت نامه دهخدا

دایه

دایه
صاحب کتاب مرصادالعباد. رجوع به نجم الدین رازی و یا نجم الدین دایه و غزالی نامه چ 1 ص 103 و تاریخ گزیده و مرصادالعباد شود
لغت نامه دهخدا