محل خلوت. محل انزوا برای عبادت و ریاضت و تقرب به معبود. خلوتگاه: چو دانست کو هست خلوتگرای پیاده به خلوتگهش کرد رای. نظامی. کجا زاهدی خلوتی یافتی به خلوتگهش زود بشتافتی. نظامی. زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای. حافظ. درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی. حافظ. ، محل آسایش. (ناظم الاطباء) : چو لختی سخن گفت از آن در که بود به خلوتگه خویش رغبت نمود. نظامی. چو خلوتگهش آنچنان ساختند از او زحمت خویش پرداختند. نظامی. به خلوتگه خسروش تاختند ز نظارگان پرده پرداختند. نظامی. ، جای تنهایی. جایی که غیر را در آن راه نیست. (یادداشت بخط مؤلف). - خلوتگه خورشید، آسمان چهارم. فلک چهارم. بدانجهت که گویند عیسی را بچرخ چهارم بردند. - ، کنایه از عالیترین مقام تقرب: کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان. حافظ. - خلوتگه عرش، کنایه از پیشگاه احدیت است: پرواز پری گرفت پایت خلوتگه عرش گشت جایت. نظامی
محل خلوت. محل انزوا برای عبادت و ریاضت و تقرب به معبود. خلوتگاه: چو دانست کو هست خلوتگرای پیاده به خلوتگهش کرد رای. نظامی. کجا زاهدی خلوتی یافتی به خلوتگهش زود بشتافتی. نظامی. زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای. حافظ. درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی. حافظ. ، محل آسایش. (ناظم الاطباء) : چو لختی سخن گفت از آن در که بود به خلوتگه خویش رغبت نمود. نظامی. چو خلوتگهش آنچنان ساختند از او زحمت خویش پرداختند. نظامی. به خلوتگه خسروش تاختند ز نظارگان پرده پرداختند. نظامی. ، جای تنهایی. جایی که غیر را در آن راه نیست. (یادداشت بخط مؤلف). - خلوتگه خورشید، آسمان چهارم. فلک چهارم. بدانجهت که گویند عیسی را بچرخ چهارم بردند. - ، کنایه از عالیترین مقام تقرب: کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان. حافظ. - خلوتگه عرش، کنایه از پیشگاه احدیت است: پرواز پری گرفت پایت خلوتگه عرش گشت جایت. نظامی
جای آسایش، اطاق مخصوص، اطاق زن شبستان، نمازخانه، مقام کمال ولایت که اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است. یا خلوتخانه قرب. مقام قرب حضرت ربوبی
جای آسایش، اطاق مخصوص، اطاق زن شبستان، نمازخانه، مقام کمال ولایت که اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است. یا خلوتخانه قرب. مقام قرب حضرت ربوبی
سرمایه مایه، اسباب مادی سامان ثروت، قدرت توانایی، جاه جلال، علم فضل، کارگاه کارخانه مجموعه آلاتی که در محلی برای انجام دادن کاری نصب شده، مجموعه اعضایی که در بدن موجودی زنده مسئول اجرای عمل حیاتی مخصوص است جهاز، یک آهنگ کامل موسیقی مجموعه ای از عده ای آواز و نغمه و گوشه که در عین پریشانی شامل مدلهای ممتاز و موضوعات مطبوع میباشد، (تصوف) حصول تمام صفات کمال است با وجود قدرت بر همه صفات، واحد برای شمارش تعداد ساختمان خانه گرمابه ماشین آلات و غیره. یا دستگاه جنبش جهاز محرکه. دستگاه رویش جهاز نامیه. یا دستگاه متری عبارت است از: 1 سانتیمتر 10 میلیمتر 1 دسیمتر 10 سانتیمتر 100 میلیمتر 1 متر 10 دسیمتر 1000 میلیمتر 1 دکامتر 10 متر 1 هکتو متر 10 دکامتر 100 متر 1 کیلومتر 10 هکتومتر 1000 متر. یا دستگاه وجود عالم هستی جهان آفرینش، مجموعه حواس خمسه ظاهری و حواس خمسه باطنی قوای دهگانه بشری (حواس ظاهره و باطنه)
سرمایه مایه، اسباب مادی سامان ثروت، قدرت توانایی، جاه جلال، علم فضل، کارگاه کارخانه مجموعه آلاتی که در محلی برای انجام دادن کاری نصب شده، مجموعه اعضایی که در بدن موجودی زنده مسئول اجرای عمل حیاتی مخصوص است جهاز، یک آهنگ کامل موسیقی مجموعه ای از عده ای آواز و نغمه و گوشه که در عین پریشانی شامل مدلهای ممتاز و موضوعات مطبوع میباشد، (تصوف) حصول تمام صفات کمال است با وجود قدرت بر همه صفات، واحد برای شمارش تعداد ساختمان خانه گرمابه ماشین آلات و غیره. یا دستگاه جنبش جهاز محرکه. دستگاه رویش جهاز نامیه. یا دستگاه متری عبارت است از: 1 سانتیمتر 10 میلیمتر 1 دسیمتر 10 سانتیمتر 100 میلیمتر 1 متر 10 دسیمتر 1000 میلیمتر 1 دکامتر 10 متر 1 هکتو متر 10 دکامتر 100 متر 1 کیلومتر 10 هکتومتر 1000 متر. یا دستگاه وجود عالم هستی جهان آفرینش، مجموعه حواس خمسه ظاهری و حواس خمسه باطنی قوای دهگانه بشری (حواس ظاهره و باطنه)