جدول جو
جدول جو

معنی دشیر - جستجوی لغت در جدول جو

دشیر
(دِ)
دهی از دهستان خدابندلو از بخش قیدار شهرستان زنجان. سکنۀ آن 588 تن. آب آن از چشمه و رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و قلمستان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلیر
تصویر دلیر
(پسرانه)
شجاع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
(پسرانه)
آنکه در کارها با او مشورت می کنند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشیر
تصویر اشیر
(پسرانه)
خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
(پسرانه)
بشارت دهنده، مژده دهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
کسی که مژده و خبر خوش بیاورد، مژده دهنده، بشارت دهنده، از القاب پیامبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
دلاور، پردل، شجاع، بی باک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیر
تصویر عشیر
مفرد واژۀ عشراء، قبیله، قوم و خویش، دوست نزدیک، ده یک، یک دهم، یک دهم قفیز یا ۳۶ ذرع مربع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جشیر
تصویر جشیر
تیردان چرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویر
تصویر دویر
دبیر، آنکه در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دایر
تصویر دایر
مقابل بائر، در حال فعالیت، برقرار، گردنده، دور زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
کسی که در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
دبیر فلک: کنایه از سیارۀ عطارد
دبیر آسمان: کنایه از سیارۀ عطارد، دبیر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
اشاره کننده، مشورت کننده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
بدذات. متقلب. از شیر مراد شیر مادر است و بدشیر دشنامی است که غالباً بمزاح به اطفال گویند. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
نویسنده، کاتب، منشی، ادیب، معلم، باسواد، قلمزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیر
تصویر جشیر
بافنده، جوال ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهیر
تصویر دهیر
شکننده خرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشیش
تصویر دشیش
گندم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
دلاور، شجاع، بهادر، بادل، پر دل، دلدار، جری
فرهنگ لغت هوشیار
گرد اندام، ستور تیزرو، چراغ روشن، تیز دویدن، خویروانی روان شدن خوی
فرهنگ لغت هوشیار
ده یک یکدهم، همخانه خانه یکی، شوی زن، خویشاوند، همسایه، آواز کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشیر
تصویر قشیر
پوست کنده، پاک باخته درزندگی
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی کهن: نشان دهنده نمارنده (نمار اشاره)، سگالشگر رایزن و در تازی نوین: سپهبد اشاره کننده، مشورت کننده: رای زننده: صاحب الرای والکمالات مبارک مشیر همایون وزیر. . ، جمع مشیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر
تصویر دایر
دائر، گردان، گردنده، گردگرد، گرداگردان، چرخنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
بشارت دهنده، مژده آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشیر
تصویر عشیر
((عَ))
خویش، دوست، معاشر، شوی زن، جمع عشراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
((مُ))
مشورت کننده، تدبیرکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
((بَ))
مژده رسان، نیکو روی، خوبروی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
((دِ))
دلاور، بی باک، گستاخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
((دَ))
نویسنده، کاتب، کسی که در دبیرستان تدریس کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایر
تصویر دایر
((یِ))
گردنده، آباد، معمور، رایج، متداول، گردان، چرخنده، متعلق، وابسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جشیر
تصویر جشیر
((جَ))
جولاهه، بافنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
جسور، شجاع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
Courageous, Gallant, Gutsy, Valiant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلیر
تصویر دلیر
смелый , галантный , доблестный
دیکشنری فارسی به روسی