دشوار یافت. عزیز. دشواررس. دیریاب. صعب الوصول، که بدشواری یافته شود. که بسختی در دسترس آید: خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بودواده جواب. مولوی
دشوار یافت. عزیز. دشواررس. دیریاب. صعب الوصول، که بدشواری یافته شود. که بسختی در دسترس آید: خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بودواده جواب. مولوی