زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، علق
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، عَلَق
منسوب به دشت. صحرائی: این (الان) ناحیتی با نعمت سخت بسیار است، کوهیست و دشتی. (حدود العالم)، صحرانشین. ساکن در دشت. از مردم صحرا: که دو پهلوان ایدر آمد به جنگ ز ترکان سپاهی چو دشتی پلنگ. فردوسی. بهین جای هر جا که باشم تراست کجا گور دشتی است آب و گیاست. اسدی. تا نه بس مدت چنان گردد که با انصاف او آهوی دشتی امان یابد ز شیر مرغزار. معزی. ، مجازاً، عربها. اعراب: سواران دشتی ز رومی سوار به آیند در کوشش و کارزار. فردوسی. ، در توصیف گیاهان، وحشی. خودرو. بیابانی. بری.مقابل باغی و بستانی. (یادداشت مرحوم دهخدا)، (در اصطلاح موسیقی) یکی از آوازهای ایرانی، وآن نمونه ای است از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی. این آواز در عین سادگی گاه چنان مؤثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه می فشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجۀ پنجم گام شور است (نوت شاهد حجاز). گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت. (فرهنگ فارسی معین از مقالۀ خالقی در مجلۀ موزیک شمارۀ 10 ص 6)
منسوب به دشت. صحرائی: این (الان) ناحیتی با نعمت سخت بسیار است، کوهیست و دشتی. (حدود العالم)، صحرانشین. ساکن در دشت. از مردم صحرا: که دو پهلوان ایدر آمد به جنگ ز ترکان سپاهی چو دشتی پلنگ. فردوسی. بهین جای هر جا که باشم تراست کجا گور دشتی است آب و گیاست. اسدی. تا نه بس مدت چنان گردد که با انصاف او آهوی دشتی امان یابد ز شیر مرغزار. معزی. ، مجازاً، عربها. اعراب: سواران دشتی ز رومی سوار به آیند در کوشش و کارزار. فردوسی. ، در توصیف گیاهان، وحشی. خودرو. بیابانی. بری.مقابل باغی و بستانی. (یادداشت مرحوم دهخدا)، (در اصطلاح موسیقی) یکی از آوازهای ایرانی، وآن نمونه ای است از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی. این آواز در عین سادگی گاه چنان مؤثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه می فشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجۀ پنجم گام شور است (نوت شاهد حجاز). گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت. (فرهنگ فارسی معین از مقالۀ خالقی در مجلۀ موزیک شمارۀ 10 ص 6)
زالو را گویند و آن کرمی باشد سیاه رنگ، چون بر عضوی از اعضای آدمی بچسبانندخون از آن بمکد. (برهان) (از آنندراج) : مرو زین خانه ای مجنون که کردی خون ز هجران خون چو دشتی را فروبردی عجائب نیست خون رفتن. مولوی (از آنندراج)
زالو را گویند و آن کرمی باشد سیاه رنگ، چون بر عضوی از اعضای آدمی بچسبانندخون از آن بمکد. (برهان) (از آنندراج) : مرو زین خانه ای مجنون که کردی خون ز هجران خون چو دشتی را فروبردی عجائب نیست خون رفتن. مولوی (از آنندراج)
دشت بودن. بدی. زشتی. وحید دستگردی دشتی را در بیت ذیل از نظامی به معنی فوق آورده است ولی آن قابل تأمل است: مطیعش را ز می پر باد کشتی چو یاغی گشت بادش تیزدشتی. نظامی
دشت بودن. بدی. زشتی. وحید دستگردی دشتی را در بیت ذیل از نظامی به معنی فوق آورده است ولی آن قابل تأمل است: مطیعش را ز می پر باد کشتی چو یاغی گشت بادش تیزدشتی. نظامی
دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنۀ آن 126 تن. آب آن از فاضل آب سردشتله و قنات. محصول آنجا غلات، حبوب، صیفی و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنۀ آن 126 تن. آب آن از فاضل آب سردشتله و قنات. محصول آنجا غلات، حبوب، صیفی و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
اقامت کردن در زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان. (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود، بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از المنجد)
اقامت کردن در زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان. (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود، بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از المنجد)
منسوب به دشت صحرایی، یکی از آوازهای ایرانی و آن نمونه ایست از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی. این آواز در عین سادگی گه چنان موثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه میفشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجه پنجم گام شور است. (نوت شاهد حجاز) گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت (خالقی. مجله موزیک)
منسوب به دشت صحرایی، یکی از آوازهای ایرانی و آن نمونه ایست از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی. این آواز در عین سادگی گه چنان موثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه میفشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجه پنجم گام شور است. (نوت شاهد حجاز) گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت (خالقی. مجله موزیک)