جدول جو
جدول جو

معنی دستیار - جستجوی لغت در جدول جو

دستیار
معاون، آسیستان
تصویری از دستیار
تصویر دستیار
فرهنگ واژه فارسی سره
دستیار
یاری ده، مدد کننده
تصویری از دستیار
تصویر دستیار
فرهنگ لغت هوشیار
دستیار
یاری دهنده، مددکار، کمک کننده، همدست، معاون
تصویری از دستیار
تصویر دستیار
فرهنگ فارسی عمید
دستیار
معاون
تصویری از دستیار
تصویر دستیار
فرهنگ فارسی معین
دستیار
Assistant
تصویری از دستیار
تصویر دستیار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دستیار
помощник
دیکشنری فارسی به روسی
دستیار
Assistent
دیکشنری فارسی به آلمانی
دستیار
помічник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دستیار
asystent
دیکشنری فارسی به لهستانی
دستیار
助手
دیکشنری فارسی به چینی
دستیار
assistente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دستیار
assistente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دستیار
asistente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دستیار
assistant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دستیار
assistent
دیکشنری فارسی به هلندی
دستیار
ผู้ช่วย
دیکشنری فارسی به تایلندی
دستیار
asisten
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دستیار
مساعدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
دستیار
सहायक
دیکشنری فارسی به هندی
دستیار
עוזר
دیکشنری فارسی به عبری
دستیار
助手
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دستیار
조수
دیکشنری فارسی به کره ای
دستیار
asistan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دستیار
msaidizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دستیار
সহকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
دستیار
معاون
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستیاری
تصویر دستیاری
مددکاری، حمایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستیاره
تصویر دستیاره
دستبند دست برنجن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستیاره
تصویر دستیاره
((~. رِ))
دستبند، دست برنجن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستیاری
تصویر دستیاری
کمک، امداد، معاونت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستیاره
تصویر دستیاره
النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، اورنجن، دست برنجن، یاره، یارج، ایّاره، آورنجن، برنجن، دستینه، ورنجن، سوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیار
تصویر استیار
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستیاب
تصویر دستیاب
بدست آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستوار
تصویر دستوار
عصا، چوبدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستکار
تصویر دستکار
هنرمندی و استاد چابک دست
فرهنگ لغت هوشیار