جدول جو
جدول جو

معنی دستگردمار - جستجوی لغت در جدول جو

دستگردمار
(دَ گِ)
ده کوچکی است از دهستان براآن بخش حومه شهرستان اصفهان. واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری اصفهان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ خَ تَ / تِ)
دستاردارنده. دستارور. معمم. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
این چو مگس خونخور و دستاردار
و آن چوخره سرزن و باطیلسان.
خاقانی.
، دارندۀ سفره. سفره دار. متصدی سفره، دارندۀ حوله. خادم و متصدی رومال و حوله.
- دستاردار خوان، آنکه بر سر خوان دستار و حوله بدست برای پاک کردن دست و روی ایستد:
ای صد زبیده پیش صف خادمان تو
دستاردار خوان و پرستار خوان شده.
خاقانی.
، منصبی بوده است بزمان عباسیان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از آن جمله است ابواسبکتکین دستاردار. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
نام یکی از دهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و حدود آن بشرح زیر است: از خاور به دهستان اصفهک، از باختر به کویر لوت، شمال به دهستان کریت و یخاب و از جنوب به دهستان ده محمد. آب آن از قنوات تأمین می شود. این دهستان از 25 آبادی تشکیل شده و در حدود 4382 تن جمعیت دارد. بزرگترین ده آن میان آباد است با 239 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دستگردان
تصویر دستگردان
عمل دست به دست گرداندن، چیزی که بعاریت گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستگردان
تصویر دستگردان
((دَ. گَ))
چیزی که به عاریت گیرند
فرهنگ فارسی معین