- دسته
- هیئت، فرقه
معنی دسته - جستجوی لغت در جدول جو
- دسته
- دستک، آنچه مانند دست یا به اندازه دست باشد مانند دسته تبر
- دسته
- آنچه مانند دست یا به اندازۀ دست باشد، چیزی که تمام آن یا دنبالۀ آن در دست گرفته شود مثلاً دستۀ شمشیر، دستۀ تبر، دستۀ تار، دستۀ کوزه، دستۀ گل، دستۀ علف، دستۀ کاغذ، گروهی از مردم که در یک جا و با هم باشند یا با هم حرکت کنند، عده ای ورزشکار که در نوعی از ورزش با هم کار کنند، عده ای نوازنده و خواننده که آهنگی را با هم بنوازند و بخوانند
- دسته ((دَ تِ))
- آن چه مانند دست باشد، آن قسمت از اشیاء مانند شمشیر، اره، تیشه، خنجر و کارد که به دست گیرند، گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، واحدی از ورزشکاران که با هم در انواع ورزش همکاری کنند، مجموعه ای از یک چیز
- دسته
- Category
- دسته
- категория
- دسته
- Kategorie
- دسته
- категорія
- دسته
- kategoria
- دسته
- categoria
- دسته
- categoria
- دسته
- categoría
- دسته
- catégorie
- دسته
- categorie
- دسته
- หมวดหมู่
- دسته
- kategori
- دسته
- श्रेणी
- دسته
- קטגוריה
- دسته
- カテゴリー
- دسته
- kategori
- دسته
- jamii
- دسته
- বিভাগ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نسبت، خویشاوندی، جعبه، تعطیل
مدرک، سند
صف، رتبه، جمله
جلوگیری شده، مسدود، منجمد
اره کوچک
داس کوچک دندانه دار
تمام، کامل، نا شکسته
پرونده، کارنما، دیوان