جدول جو
جدول جو

معنی دستش - جستجوی لغت در جدول جو

دستش
تنگ دست، نیازمند، وابسته به دیگری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستر
تصویر دستر
دستره، اره دستی، ارۀ کوچک، داس کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستکش
تصویر دستکش
پوشاک دست که با نخ یا پشم می بافند یا از چرم نازک یا پوست یا پارچه به اندازۀ دست و به شکل دست درست می کنند،
کنایه از اصیل، نجیب، خصوصاً در مورد اسب، برای مثال چو بیدار شد رستم از خواب خوش / برآشفت با بارۀ دستکش (فردوسی - ۲/۲۷)،
کسی که به چیزی دست بکشد، چیزی که به آن دست بکشند، نابینا که دست خود را به دیوار بکشد و راه برود، کسی که دست نابینایی را بگیرد و با خود راه ببرد،
چیزی که با دست بکشند مثل کمان و کباده، سائل و گدا که پیش مردم دست دراز کند، برای مثال به که به کاری بکنی دستخوش / تا نشوی پیش کسان دستکش (نظامی۱ - ۵۱)
مزد دست، دستمزد، دسترنج، نوعی نان، برای مثال دستکش کس نیم از بهر گنج / دستکشی می خورم از دسترنج (نظامی۱ - ۵۲)
محکم، مضبوط، استوار، ریاضت دیده، از کار درآمده، اسب نجیب و اصیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسته
تصویر دسته
آنچه مانند دست یا به اندازۀ دست باشد، چیزی که تمام آن یا دنبالۀ آن در دست گرفته شود مثلاً دستۀ شمشیر، دستۀ تبر، دستۀ تار، دستۀ کوزه، دستۀ گل، دستۀ علف، دستۀ کاغذ، گروهی از مردم که در یک جا و با هم باشند یا با هم حرکت کنند، عده ای ورزشکار که در نوعی از ورزش با هم کار کنند، عده ای نوازنده و خواننده که آهنگی را با هم بنوازند و بخوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستک
تصویر دستک
دست مانند، چیزی که مانند دست یا به اندازۀ کف دست باشد، کنایه از دفتر بغلی، کنایه از دفترچه ای که حساب های سردستی را در آن بنویسند
دستک زدن: زدن کف دو دست بر یکدیگر، دست زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستر
تصویر دستر
داس کوچک دندانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به دست مربوط به دست، ظرفی که بدست توان برداشت و استعمال کرد، دستینه دست برنجن. یا دستی و پشت دستی در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند و مراد آنست که در پیش تو پشت دست بر زمین گذاشته ایم (بدین وسیله غایت عجز خود را نمایند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته
تصویر دسته
دستک، آنچه مانند دست یا به اندازه دست باشد مانند دسته تبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستکش
تصویر دستکش
پوشاک دست و بمعنی دست کشیدن به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
دست کوچک، چیزی که مانند دست باشد دسته، دفترچه ای که حسابهای معمولی را در آن نویسند. یا دستک و دنبک در آوردن پاپوش دوختن اشکال تراشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستکش
تصویر دستکش
((دَ کِ))
رام، مطیع، زبون، نوعی نان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستک
تصویر دستک
((دَ تَ))
دفترچه ای که حساب های خرده ریز را در آن نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستی
تصویر دستی
((دَ))
منسوب به دست، مربوط به دست، ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد، دستینه، دست برنجن. دستی و پشت دستی، در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسته
تصویر دسته
((دَ تِ))
آن چه مانند دست باشد، آن قسمت از اشیاء مانند شمشیر، اره، تیشه، خنجر و کارد که به دست گیرند، گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، واحدی از ورزشکاران که با هم در انواع ورزش همکاری کنند، مجموعه ای از یک چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستکش
تصویر دستکش
((دَ کَ یا کِ))
پوشاک نخی، ابریشمی، پشمی، چرمی یا پلاستیکی که با آن دست را به منظور گرم نگه داشتن و یا محافظت کردن بپوشانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسته
تصویر دسته
هیئت، فرقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستک
تصویر دستک
مدرک، سند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دسته
تصویر دسته
Category
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دستی
تصویر دستی
Manual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دسته
تصویر دسته
категория
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دستی
تصویر دستی
ручной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دستی
تصویر دستی
manuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
Kategorie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
категорія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دستی
تصویر دستی
ручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دستی
تصویر دستی
ręczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
kategoria
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دستی
تصویر دستی
手动的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دسته
تصویر دسته
类别
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دستی
تصویر دستی
manual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دستی
تصویر دستی
manuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دستی
تصویر دستی
manual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoría
دیکشنری فارسی به اسپانیایی