- دساکر
- جمع دسکره، پارسی تازی گشته دسگره ها، دستکرده ها، شهرها، ده ها، آبادی ها
معنی دساکر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مست نمایی خود را به مستی زدن
عسکرها، لشکرها، سپاه ها، جمع واژۀ عسکر
لشکرها
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
قریه، ده، شهر
ساکن، آرمیده بی باد