کسی که شریک و مددکار دزد باشد، آنکه دزد را بشناسد و از مالی که او می دزدد سهمی برای خود بگیرد، شریک دزد، برای مثال دلم دزد نظر، او دزد این دزد / عجب آن دزد دزد افشار چون است (مولوی۲ - ۱۶۰)
کسی که شریک و مددکار دزد باشد، آنکه دزد را بشناسد و از مالی که او می دزدد سهمی برای خود بگیرد، شریک دزد، برای مِثال دلم دزد نظر، او دزد این دزد / عجب آن دزد دزد افشار چون است (مولوی۲ - ۱۶۰)
شخصی را گویند که معاون و یاری دهنده و شریک دزد باشد. (برهان). کسی که در ظاهر خویشتن را صاحب اختیار وانماید و در باطن شریک و محرم راز دزد باشد. (آنندراج). کسی را گویند که معین و شریک دزد باشد و راز دزد ازو پوشیده نماند. (انجمن آرا). معاون و یاری دهنده دزد و شریک دزد. (ناظم الاطباء). همدست دزد. (از مهذب الاسماء). ملص. (دهار). دزدافشره. شریک دزد و رفیق قافله: به دزدافشار نفس اماره سریکی کرده اند تا او راهها و نشانها را می نماید. (معارف بهاء ولدص 161). دلم دزد و نظرآن دزد را دزد عجب آن دزد و دزدافشار چون است. مولوی (از آنندراج). و رجوع به دزدافشره شود
شخصی را گویند که معاون و یاری دهنده و شریک دزد باشد. (برهان). کسی که در ظاهر خویشتن را صاحب اختیار وانماید و در باطن شریک و محرم راز دزد باشد. (آنندراج). کسی را گویند که معین و شریک دزد باشد و راز دزد ازو پوشیده نماند. (انجمن آرا). معاون و یاری دهنده دزد و شریک دزد. (ناظم الاطباء). همدست دزد. (از مهذب الاسماء). ملص. (دهار). دزدافشره. شریک دزد و رفیق قافله: به دزدافشار نفس اماره سریکی کرده اند تا او راهها و نشانها را می نماید. (معارف بهاء ولدص 161). دلم دزد و نظرآن دزد را دزد عجب آن دزد و دزدافشار چون است. مولوی (از آنندراج). و رجوع به دزدافشره شود