جدول جو
جدول جو

معنی دریفوس - جستجوی لغت در جدول جو

دریفوس
(دْری / دِ)
آلفرد دریفوس (1859- 1935 م). افسر ارتش فرانسه و بنام وی قضیه و ماجرایی پیدا آمده است و آن ماجرایی است سیاسی و قضائی در فرانسه که از محکومیت آلفرد دریفوس بجرم خیانت ناشی شد (1894 میلادی) بدین شرح که وی بجرم تسلیم اسناد محرمانه به وابستۀ نظامی آلمان در فرانسه تسلیم دادگاه نظامی شد و به خلع درجه و حبس در جزیره ابلیس محکوم گشت. در سال 1896 میلادی مدارکی کشف شد که دریفوس را بی گناه قلمداد می کرد و این امر هیجانی در مردم ایجاد نمود. قضیۀ دریفوس به مسالۀ سیاسی عمده ای مبدل شد، سلطنت طلبان و نظامیها و عناصر متعصب از یک طرف و جمهوری خواهان و سوسیالیستها و مخالفین کلیسا از طرف دیگر سخت از آن بهره برداری کردند و اختلاف بر سر مقصر یا بیگناه بودن دریفوس بحدی شدت یافت که زندگی فرانسویان را مدت ده سال مختل کرد. درسال 1899م. دیوان تمیز حکم محکومیت دریفوس را نقض کرد و دستور داد مجدداً محاکمۀ نظامی شود. محکمۀ نظامی باردیگر او را محکوم ساخت ولی رئیس جمهور فرمان عفو او را صادر کرد. و سرانجام در 1906 میلادی دیوان عالی تمیز دریفوس را تبرئه نمود و او با درجۀ سرگردی ونشان لژیون دونور به خدمت بازگشت و درجنگ جهانی اول به درجۀ سرتیپی رسید. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریواس
تصویر دریواس
چهار طرف در خانه، چهارچوبه که در را میان آن کار می گذارند، چهارچوب در، برای مثال درواز و دریواس فرو گشت و برآمد / بیم است که یک بار فرود آید دیوار (رودکی - لغت نامه - دریواس)
فرهنگ فارسی عمید
نوعی گوسفند بومی استرالیا که پشم آن لطیف تر و موغوب تر از پشم سایر گوسفندان است
فرهنگ فارسی عمید
بیماری واگیردار که به وسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل می شود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس و تب شدید همراه است
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی خاور زرند و 18 هزارگزی خاور راه فرعی زرند - راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
معرب تیفوس، رجوع به تیفوس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
پادشاهی بود که بر غار اصحاب کهف مسجدی بنا ساخت. (از منتهی الارب). دسیوس امپراتور روم که از 249 تا 251 میلادی سلطنت کرد و در عربی دقیوس نامیده شده است. (ناظم الاطباء). نام او گایوس مسیوس کینتوس ترایانوس دسیوس است که بسال 201 م. در پانونیا متولد شد و در 249 میلادی به سلطنت رسید. اوامپراطور روم بود و بسبب شکنجه دادن مسیحیان شهرت دارد و در جنگ با گتها به سال 251 میلادی بقتل رسید. اصحاب کهف را معاصر این امپراتور دانسته اند. توضیح اینکه همین نام دقیوس است که به صورت دقیانوس محرف شده است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به دقیانوس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ فِ)
لغت شامی است و فارسی آن شفتالو. (از الفاظالادویه). دراقن نیز گویند به لغت اهل شام، و آن خوخ است. (از اختیارات بدیعی). صاحب برهان قاطع این صورت را آورده و بدان شفتالو و خوخ معنی داده و این غلطاست، اصل دراقن است. (یادداشت مرحوم دهخدا). در حاشیۀ برهان قاطع در این مورد چنین آمده است: درافس و درافق که هر دو لغت در متن کتاب مصنف به معنی شفتالوکه به عربی خوخ گویند، آورده بصورت کذائی با تصریح و بیان حروف بطریق مذکور در جمیع نسخ موجوده که عدد آن به دوازده می رسد یافت شد، و این غلط فاحش است از او، چه صحیح بدین معنی دراقن با قاف و نون است. چنانکه صاحب قاموس گوید: الدراقن کعلابط و یشدد، المشمش والخوخ شامیه. و همچنین گولیس نیز از ابن بیطار دراقن بضم دال و تشدید را و کسر قاف و نون در آخر نقل نموده. صاحب تحفه نیز گفته: دراقن به لغت شام اسم خوخ است، و همانا سبب افتادن مصنف در این غلط فاحش عدم مبالات اوست در تحقیقات لغات، چه قاف را فاء و نون آخر را قاف و گاهی سین خوانده بزعم خود دو لغت قرار داده و الله اعلم بالصواب. (از حاشیۀ نسخۀ برهان چ کلکته حکیم عبدالمجید 1834 میلادی). و رجوع به دراقن شود
لغت نامه دهخدا
مرض عفونی که به وسیلۀ شپش سرایت کند و چون علائم ظاهری آن شبیه تیفوئید است بدین نام خوانده شده و چون دارای بثور جلدی است آن را تیفوس پتشیال یا تیفوس اکزانتماتیک نامند، میکروب بوسیلۀنیش زدن شپش و ریختن مدفوعش در محل گزیدگی یا خاراندن خود شخص وارد خون می شود و شخص سالم را مبتلا می کندو در صورتی که در معالجۀ آن اهمال شود خطرناک است، محرقه، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به بیماری های واگیر دکتر بینش ص 98، 104 و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
لقب دمتریوس است که به علت درازی دماغش وی را گریپوس میخواندند. (ایران باستان ص 2242)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
فرا... در بلژیک بدنیا آمد و در قبرس درگذشت. کشیش و اسقفی بود که او را بشرق فرستادند. او راست ’مدائح مریم’ و ’وصف الاراضی المقدسه’ (1410- 1475م.)
لغت نامه دهخدا
(گِ فُ)
حیوان افسانه ای است که ترکیبی از جسد شیر، سر و بال عقاب، گوش اسب و تاجی شبیه به آلت سباحۀ ماهی است
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قریه ای است از قرای واسط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گِ فُ)
گریپون. پسر نامشروع شارل مارتل 726- 753م.). شهرتش بواسطۀ مبارزاتی است که بمخالفت پپن ل برف و پسرانش کرده است
لغت نامه دهخدا
(دْرو / دِ)
مارکوس لیویوس. تاریخ وفات او ظاهراً 109قبل از میلاد بوده است. وی از رجال روم و از خاندان دروسوس بود که در 122 قبل از میلاد با گراکوس تریبون عوام و عضو گروه طرفدار سنای روم بود و بوسیلۀ تسلیم طرحهای آزادیخواهانۀ افراطی تر از طرحهای گراکوس وی را مورد حمله قرار داد و بدین وسیله و با حیله های دیگر گراکوس را بی اعتبار ساخت و در 112 قبل از میلاد گروه طرفدار سنا او را کنسول کردند. پسرش مارکوس لیویوس دروسوس که در 91 قبل از میلاد بدرود حیات گفت نیز از رهبران طرفداران سنابود سیاستش جلب مردم و ایتالیائی ها به جانب سنا بودتا از این راه سنا اختیار محاکم را بازیابد. باصرف بی دریغ پول و اعطای ’شهروندی’ دسته جمعی به ایتالیائی ها حمایت مردم و ایتالیائی ها را جلب کرد ولی سنا متوحش شد و قانون ’شهروندی’دروسوس را لغو کرد و این امر باعث ’جنگ اجتماعی’ گردید و دروسوس به قتل رسید. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
البیوس طرینوس، یکی از قیاصرۀ روم که مدت نوزده سال پادشاهی کرد و انطاکیه را از ایرانیان بازپس گرفت و جالینوس در سال دهم از پادشاهی او قدم به عرصۀ هستی نهاد. (عیون الانباء ج 1 ص 72، 75)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
فوهالضبع. (فهرست مخزن الادویه) ، شفنین. (تذکرۀ انطاکی). به این معنی مفرد طریقون است. رجوع به طریقون شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ وَ)
دریافش. دریاکردار. همانند دریا. بحرسان.
- دست دریاوش، کف بخشنده و کریم: امیر ارغون در راه دست دریاوش چون یاران نیسان گشاده گردانید. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
سنگی سرخ است که جهت جراحت نافع است. (فهرست مخزن الادویه). سنگی باشد سرخ رنگ که سائیدۀ آن جراحتها را سودمند باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
جمع واژۀ ظریف
لغت نامه دهخدا
(دَ ری)
گردبرگرد در بود. (لغت فرس اسدی) (اوبهی). چارچوب در. (جهانگیری) (آنندراج). چارچوب در خانه. (برهان). چهارچوب در. گرد بر گرد در باشد یعنی چوبهای در را محکم دارد بعضی آن را چهارچوبه خوانند. (صحاح الفرس). آن چوب که در گرداگرد در و دیوار زده باشند تا در را نگاهدارد. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
درواز و دریواس فروگشت و برآمد
بیم است که یکبار فرودآید دیوار.
رودکی.
، آن آلت که از چوب کنند و پس در را بدان محکم کنند. (لغت فرس اسدی). چوبی که در پس در اندازند تا در گشوده نگردد. (برهان). چوبی که پس در نهند محکم تاکسی بازکردن نتواند و آن را براوند و فراوند و فردر و فدرنگ و فردره نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). کلان، گرداگرد خانه. (برهان) (صحاح الفرس). گرد برگرد خانه. (شرفنامۀ منیری) ، اطراف هر چیز. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. واقع در 65هزارگزی باختر راور و 13هزارگزی راه فرعی راور به کرمان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریوش
تصویر دریوش
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریاس
تصویر دریاس
یونانی تازی گشته سداب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در عوس
تصویر در عوس
نیکخوی
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته سماک سرخ از سنگ ها گونه ای سنگ سماک که برنگ قرمز گراید
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری افسانه یی که ترکیبی است از تن شیر سروبال عقاب گوش اسب و دارای تاجی است شبیه بالت شنای ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریواس
تصویر دریواس
چهار چوب در سرای و خانه، چهار جانب در خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیفوس
تصویر تیفوس
مرض عفونی که بوسیله شپش سرایت کند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بیماری عفونی که با تب همراه است. میکروب آن از طریق نیش زدن شپش وارد خون می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریوش
تصویر دریوش
((دَ))
گدا، درویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنفس
تصویر درنفس
((دَ. نَ فَ))
دردم، فوری، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریواس
تصویر دریواس
((دَ))
چهارچوب در خانه، چهار طرف در خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریموس
تصویر پریموس
((پِ))
نوعی چراغ نفتی که با تلمبه هوا را در مخزن نفت آن وارد می کنند
فرهنگ فارسی معین
نوعی ناسزا و نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی