- درگیر
- دچار، گرفتار، درگیرنده
معنی درگیر - جستجوی لغت در جدول جو
- درگیر ((دَ))
- گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
- درگیر
- گرفتار، گیرافتاده
درگیر شدن: گرفتار شدن، آغاز شدن زد و خورد، افروخته شدن آتش جنگ و نبرد
- درگیر
- Conflicted, Embroiled
- درگیر
- находящийся в конфликте , вовлечённый
- درگیر
- im Konflikt, verwickelt
- درگیر
- конфліктний , сплутаний
- درگیر
- skonfliktowany, zamieszany
- درگیر
- 冲突的 , 卷入的
- درگیر
- em conflito, envolvido
- درگیر
- in conflitto, coinvolto
- درگیر
- en conflicto, envuelto
- درگیر
- en conflit, impliqué
- درگیر
- in conflict, verstrikt
- درگیر
- ขัดแย้ง , พัวพัน
- درگیر
- konflik, terlibat
- درگیر
- متنازعٌ , مشغولٌ
- درگیر
- संघर्षरत , उलझा हुआ
- درگیر
- בקונפליקט , מעורב
- درگیر
- 対立した , 巻き込まれた
- درگیر
- 갈등하는 , 휘말린
- درگیر
- çatışmalı, karışmış
- درگیر
- mgongano, husika
- درگیر
- সংঘাতপূর্ণ , জড়িত
- درگیر
- متصادم , الجھا ہوا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزاع، منازعه
Involvement
вовлеченность
Beteiligung
залученість
zaangażowanie
envolvimento
coinvolgimento
implicación