- درگدار
- مهایک مودار
معنی درگدار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارنده زوزندار
دارای برگ برگ دهنده (درخت)
آوای دهل، درخت پشه
دارای در مثلاً جعبۀ دردار، دربان
صدای طبل، آواز دهل
صدای طبل، آواز دهل
معشوق
برید و پیکی که منزل بمنزل فرود آید و اسب خود را عوض کند، کیسه و خریطه حاوی نامه های پیک
نجیب، اصیل
دیواری که در پیش در قلعه و محوطه خانه کشند، پرده ای که در پیش در خانه آویزند، درگاه
دژبان نگاهبان قلعه
مهایک رگدار
زوزندان
سوزنده دل، رقت آورنده
جای گذاشتن دیگ دیگپایه، سه پایه، اجاق آتشدان. یا دیگدان سرد بخیل خسیس
دارنده دین، متدین
نوعی است از تیره مخروطیان شبیه سرو دارای چوبی چرب و تند بو و برگهای ساده و پهن چوب آن بمصرف دکل کشتی میرسد، درختی است مانند کاج و شیره ای دارد که سابقا بمصرف علاج لقوه میرسید صنوبر هندی شجره الجن
پیرو، هوادار، هواخواه
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
اجرا، انجام
طنین دار (صدا آواز)، دارنده زنگ
مشتری، خرید کننده
نشاندار، علامت دار، ماتم دیده، فرزند مرده
ثبات و پایداری
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
پرسوز و تب و تاب
آماده جهت بالا رفتن بالای دار
خدمتکار بیمارستان، خادم منازل و موسسات، سرایدار
سوگوار عزادار
نیدلانی: دیو زده صرع زده مصروع
غذایی که دیر هضم شود، دیرهضم