- درونج
- پارسی تازی گشته درونک درونه از گیاهان گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
معنی درونج - جستجوی لغت در جدول جو
- درونج
- گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونک، درونه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باطنی، داخلی
امعا سطبر گوسفند و مانند آن به گوشت آکنده
داخلی، باطنی
گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
کافر بیدین مرتد. چنگک غلاب معلاق
درونج، گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونه
کمان، قوس، رنگین کمان، کمان حلاجی، آنچه به شکل کمان باشد، خمیده، کمانی، برای مثال بنفشه زار بپوشید روزگار به برف / درونه گشت چنار و زریره شد شنگرف (کسائی - ۴۴)
چنگک، قلاب
در آیین زردشتی کسی که اندیشه و گفتار و کردار بد داشته و از همۀ صفات خوب بی بهره باشد، بدکار، فاسق، بی دین، برای مثال درود از ما به بهدین خردمند / که دور است از ره و آیین دروند (زراتشت بهرام - لغت نامه - دروند)
مقابل برونه، درون، اندرون، شکم
درونج، گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونک
درونج، گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونک
Inward, Inner
внутренний
innerlich
внутрішній
wewnętrzny
interior
interno, interiore
interior, interno
intérieur
innerlijk
ภายใน , ภายใน
داخليٌّ
आंतरिक , आंतरिक
פנימי , פנימי
内部の , 内向的な
내부의 , 내면의
iç, içsel
wa ndani