جدول جو
جدول جو

معنی دروغینی - جستجوی لغت در جدول جو

دروغینی
(دُ)
شهرت سپهسالارعلی دروغینی از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده. رجوع به علی دروغینی در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
دروغینی
خطأ شنيع
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به عربی
دروغینی
falseness
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دروغینی
fausseté
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دروغینی
거짓됨
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به کره ای
دروغینی
Falschheit
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به آلمانی
دروغینی
брехливість
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دروغینی
fałszywość
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به لهستانی
دروغینی
假性
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به چینی
دروغینی
falsidade
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دروغینی
falsità
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دروغینی
falsedad
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دروغینی
valsheid
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به هلندی
دروغینی
yanlışlık
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دروغینی
kebohongan
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دروغینی
झूठापन
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به هندی
دروغینی
שקריות
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به عبری
دروغینی
偽り
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دروغینی
جھوٹا پن
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به اردو
دروغینی
মিথ্যাচার
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به بنگالی
دروغینی
ความเท็จ
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به تایلندی
دروغینی
ложность
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به روسی
دروغینی
uongo
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرودینی
تصویر فرودینی
فروردینی، برای مثال بپوشیده لباس فرودینی / بیفکنده لباس ماه آذر (دقیقی - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوربینی
تصویر دوربینی
دیدن از دور، در پزشکی حالت چشم که دور را بهتر از نزدیک ببیند، کنایه از دوراندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
دروغی. کاذب. کاذبه. به دروغ: اشتهای دروغین، اشتهای کاذب. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
از ادب نبود به پیش شه مقال
خاصه خود لاف دروغین و محال.
مولوی.
صبح کاذب، و او را صبح دروغین گویند. (التفهیم). و رجوع به دروغی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ زَ)
عمل دروغزن. دروغگویی. دروغزن بودن. رجوع به دروغزن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ نَ / نِ)
دروغی. دروغین. دروغ. و رجوع به دروغی و دروغین شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به فروردین فروردینی: بپوشیده لباس فرودینی بیفگنده لباس ماه آذر. (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغ زنی
تصویر دروغ زنی
عمل دروغ زن دروغگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغگوی
تصویر دروغگوی
کاذب، کذاب، دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغینه
تصویر دروغینه
دروغی دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغین
تصویر دروغین
کاذب، جعلی
فرهنگ واژه فارسی سره
جعلی، ساختگی، کاذب، مجعول
متضاد: راستین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دوربینی
تصویر دوربینی
Farsightedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی