جدول جو
جدول جو

معنی درقدم - جستجوی لغت در جدول جو

درقدم
(دَ قَ دَ)
دهی است از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع در 20 هزارگزی باختر ششتمد و 15 هزارگزی باختر راه شوسۀ سبزوار به کاشمر با 290 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دردم
تصویر دردم
در حال، فی الحال، فوری، فوراً، بی درنگ
فرهنگ فارسی عمید
(دُ قَ)
با قدر و منزلت در. دارای ارزش و بهایی چون ارزش در. با ارزش در:
تو درقدری و در تنها نکوتر
تو لعلی لعل بی همتا نکوتر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ دِ)
زنی که به شب آمد و رفت نماید، ناقه دردم، شتر مادۀ کلان سال، و میم آن زائد است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ویا ماده شتری که دندانهای او به ’دردر’ و ریشه آن رسیده باشد. (از منتهی الارب). و رجوع به درداء شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
فوراً. فی الفور. درزمان. درساعت. دروقت. همان دم. حالی. بی درنگ. برفور:
نگون اندرآمد شماساس گرد
بیفتاد بر جای ودردم بمرد.
فردوسی.
برون رفتم از جامه دردم چو شیر
که ترسیدم از زجر برنا و پیر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از در دم
تصویر در دم
بی درنگ هماندم در زمان فورا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درقدر
تصویر درقدر
با قدر و منزلت در، دارای ارزش و بهایی چون ارزش در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردم
تصویر دردم
فی الفور، فوراً، در ساعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در دم
تصویر در دم
((دَ دَ))
بی درنگ، همان دم، در زمان، فوراً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در دم
تصویر در دم
فی الفور
فرهنگ واژه فارسی سره
آنی، بلافاصله، فوراً، فی الفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد