بزرگی، در حجم، زبری، ناهمواری، کنایه از تندخویی، برای مثال درشتی کند با غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)بزرگی، در حجم، زبری، ناهمواری، کنایه از تندخویی، برای مِثال درشتی کند با غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
مقابل نرم، ناهموار، زبر، زمخت، خشن، چیزی که حجم آن از نوع خودش بزرگ تر باشدمقابلِ نرم، ناهموار، زبر، زمخت، خشن، چیزی که حجم آن از نوع خودش بزرگ تر باشد