- درشت
- زبر، زمخت، خشن
معنی درشت - جستجوی لغت در جدول جو
- درشت
- مقابل نرم، ناهموار، زبر، زمخت، خشن، چیزی که حجم آن از نوع خودش بزرگ تر باشد
- درشت ((دُ رُ))
- زبر، خشن، ناهموار، دشوار، سخت، نگران، آشفته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشونت
سختی و شدت
درشت تر
بزرگی، در حجم، زبری، ناهمواری، کنایه از تندخویی، برای مثال درشتی کند با غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
زبری، ناهمواری، ترشرویی
صحیح
آغاج
جمع دره، مروارید ها
هرگیاه خشبی که دارای ریشه و تنه ساقه و شاخه ها باشد درخت گویند، شجر، نهال
خوی گیری (عادت)، دلیری جنگ آمایی، آزمودن آزمودن آزمایش کردن، کار آزمودگی خبرگی، خو گرفتگی
نوعی خیار باریک و دراز
کج تابی
هندی شاهنشین
کامل، تام، تمام و غیر ناقص
طبیعت، فطرت، ماهیت، ذات، طبع، خصلت
حیرت و سراسیمگی
داشتن، نگاهداری
فطرت، خلقت، طینت، طبیعت
حفظ و نگهداری، داشتن، پسوند متصل به واژه به معنای حفظ کردن مثلاً بازداشت، بزرگ داشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت
خوی، نهاد، طینت، فطرت
سراسیمگی از شرم یا ترس، حیرت، سرگشتگی
ششمین گروه از مجموعۀ کلمات مصنوعی حروف ابجد
صحیح، سالم، بی عیب، تمام، کامل، امین و استوار، سیم و زر مسکوک و تمام عیار
درست شدن: ساخته شدن، آماده شدن، اصلاح شدن
درست کردن: ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
درست شدن: ساخته شدن، آماده شدن، اصلاح شدن
درست کردن: ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
غرّش، فریاد سهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، غرّه، ژغند، زغند، برای مثال غرشت پلنگ دولت تو / بر شیردلان دریده خفتان (خاقانی - ۳۴۸ حاشیه)
هر رستنی بزرگ و ستبری که دارای ریشه و تنه و شاخه باشد
درخت لاله: در علم زیست شناسی درختی زیبا، با گل های لاله ای زرد و نارنجی که چوبش برای ساختن مبل و اشیای چوبی به کار می رود و بومی آمریکا است
درخت مریم: درخت خرمایی که خشک بود و برای حضرت مریم از نو سبز و بارور شد، نخل مریم
درخت لاله: در علم زیست شناسی درختی زیبا، با گل های لاله ای زرد و نارنجی که چوبش برای ساختن مبل و اشیای چوبی به کار می رود و بومی آمریکا است
درخت مریم: درخت خرمایی که خشک بود و برای حضرت مریم از نو سبز و بارور شد، نخل مریم
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشن، منحت، جود، داشاد، جدوا، داشات، بغیاز، صفد، داد و دهش، فغیاز، برمغاز، عطیّه، بذل، سماحت، احسان، اعطا، عتق
نادرست نویسی درشت بخشی از شهرتهران
آواز کردن با مهابت، آواز مهیب. یابه غرش در آمدن، غرش کردن غریدن، غضبناک شدن
ششمین پیکرازپیکرهای هشتگانه وات ها ق ر ش ت ششمین صورت از صور هشتگانه حروف جمل شامل: ق ر ش ت
داشتن، پرورش، تربیت، بخشش، انعام، طاقت، زور، ملک، دارایی