جدول جو
جدول جو

معنی درسنک - جستجوی لغت در جدول جو

درسنک
(دَ سَ نَ)
دهی است جزء دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 56 هزارگزی جنوب رودسر و 20 هزارگزی جنوب خاوری سی پل با 160 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درونک
تصویر درونک
درونج، گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درستک
تصویر درستک
زر مسکوک تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نِ)
جمع واژۀ درنوک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به درنوک شود، جمع واژۀ درنک. (اقرب الموارد). رجوع به درنک شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
دریایی است که آنرا به یونانی غالاغاطیتون خوانند و گویند مقام فرشتگان است. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
مصغر درون. (برهان). رجوع به درون شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
بیخی است دوائی شبیه به عقرب که آن را درونج عقربی گویند و درونج معرب آن است. (برهان). درونج. درونه. خانق النمر. و رجوع به درونج شود
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ تَ)
تصغیر درست. مسکوک کوچک:
هزاران طرف زرین طوق بسته
همه میخ درستکها شکسته.
نظامی.
رجوع به درست شود
لغت نامه دهخدا
(دُ مُ نَ)
دهی است از دهستان فراهان بالا از بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری فرمهین، با 637 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از فرمهین اتومبیل میتوان برد. این ده یک تپه دارد که آثار ساختمانهای قدیمی در آن مشاهده شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ نِ)
نوعی از فکندنی. (منتهی الارب). طنفسه و گلیم و فرش. (از اقرب الموارد). نوعی از گلیم و فرش. (ناظم الاطباء). نوعی از جامۀ افکندنی یا گستردنی. (آنندراج). ج، درانک. (اقرب الموارد). و رجوع به درنکه شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی