جدول جو
جدول جو

معنی درسته - جستجوی لغت در جدول جو

درسته
(دُ رِ تَ / تِ)
کاه خرد که از گندم و جو شکسته می ماند. (آنندراج) (انجمن آرا). خار خورد که از گندم و جو شکسته می ماند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
درسته
(دَ رَ تَ / تِ)
درسه. عفو. رحمت. گذشتن از جرایم. بخشیدن گناه. (برهان) (از آنندراج).
- درسته کردن، عفو کردن. بخشیدن:
هر آنکو کند جرم مجرم درسته
کند فضل حق از دمندانش رسته.
رضی الدین علی لالای قزوینی
لغت نامه دهخدا
درسته
تمام، کامل، نا شکسته
تصویری از درسته
تصویر درسته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درستی
تصویر درستی
(دخترانه)
نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
درست بودن، درستکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درستک
تصویر درستک
زر مسکوک تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرسته
تصویر خرسته
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسته
تصویر پرسته
کسی که او را بپرستند و ستایش کنند، پرستیده، پرستش، عبادت، کنیز، خدمتکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرسته
تصویر فرسته
فرستاده، برای مثال به دل پر ز کین شد به رخ پر ز چین / فرسته فرستاد زی شاه چین (فردوسی - ۱/۱۰۸)، فرسته فرستاد با خواسته / غلامان و اسبان آراسته (دقیقی - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرسته
تصویر خرسته
زالو زلو
فرهنگ لغت هوشیار
فرستاده، رسول سفیر: فرسته گسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یاد گیر. (گرشاسب نامه 265)، جمع فرستگان
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه او را پرستند و ستایش کنند بحق همچو خدای تعالی و بباطل همچو بت پرستیده، پرستش عبادت: ای آنکه ترا پیشه پرستیدن مخلوق چون خویشتنی را چه بری پیش پرسته ک) (کسائی)، زن خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرسته
تصویر آرسته
توانسته مزین زینت داده شده، منظم مرتب، آماده مهیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستر
تصویر درستر
درست تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستی
تصویر درستی
صدق، صحت، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربسته
تصویر دربسته
بسته در، مقابل در باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخسته
تصویر درخسته
خسته، مجروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرسته
تصویر فرسته
((فِ رِ تِ))
روانه کرده، سفیر، پیغامبر، رسول، فرستاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسته
تصویر پرسته
((پَ رَ تِ))
پرستیده، کسی که او را پرستش کنند، پرستش، عبادت، کنیز، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درستی
تصویر درستی
((دُ رُ))
درستکاری، تندرستی، سلامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسته
تصویر پرسته
معبود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درستی
تصویر درستی
صحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرسته
تصویر آرسته
کامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درستی
تصویر درستی
Accurateness, Correctness, Integrity, Righteousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exactitude, intégrité, (FR) justice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درستی
تصویر درستی
точность , правильность , честность , праведность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درستی
تصویر درستی
Genauigkeit, Richtigkeit, Integrität, (DE) Rechtschaffenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
точність , правильність , цілісність , праведність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درستی
تصویر درستی
dokładność, poprawność, integralność, (PL) sprawiedliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
准确性 , 正确性 , 完整性 , 正义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exatidão, correção, integridade, (PT) retidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درستی
تصویر درستی
esattezza, correttezza, integrità, (IT) rettitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exactitud, corrección, integridad, (ES) rectitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درستی
تصویر درستی
nauwkeurigheid, juistheid, integriteit, (NL) rechtschapenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درستی
تصویر درستی
ketepatan, kebenaran, integritas, (ID) kebenaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی