- درده
- آنچه ته نشین شود از روغن و شراب درد
معنی درده - جستجوی لغت در جدول جو
- درده ((دُ دِ یا دَ))
- دردی شراب و روغن و مانند آن
- درده
- درد، آنچه از مایعات خصوصاً شراب ته نشین شود و در ته ظرف جا بگیرد، لای، لرد، دارتو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غلام، کنیز، اسیر
اعطا
قوس قزح، کمان حلاجی
پاره کننده
خرگوش، زره تابان
در کوچک دریچه
پله، پایه، مرتبه
در پی، در بین، وصله
عاقل بودن، حاذق بودن در کار و صنعت
دانستن دریافتن به ترفند
پاره کرده، شکافته چاک کرده
جای در، مدخل خانه
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
سپر گاو سپر، سوسک شاخدار سپری که از پوست گاو یا گاومیش یا کرگدن سازند گاو سپر جمع درق
پیه خرما
کج تابی
ریاضت، مشق
توده و پشته علف و خار و خاشاک
پارسی تازی گشته درزی دوزنده، جولاهه فرومایه
پارسی تازی گشته درد لرد
شوخ چشم بیحیا
درو کردن
فی الفور، فوراً، در ساعت
کودک، اطفال
آواره بی دندان
سرو ته یکی: زن
بی دندان، پیر مرد
زن شبرو
افسوس، آه
فرانسوی پازینه آنچه که از مد افتاده و باب روز نیست از مد افتاده توضیح: پرهیز کردن از استعمال این کلمه بیگانه اولی است