جدول جو
جدول جو

معنی دردنشاننده - جستجوی لغت در جدول جو

دردنشاننده
(دَ کَ / کِ دَ / دِ)
نشانندۀ درد. مسکن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اگر در مثانه دردی بود داروهای دردنشاننده با آن بیامیزند چون تخم کتان و لعاب آن و جوز و جلغوزه و فندق... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ خوا / خا تَ / تِ)
نشاننده. قرار دهنده. مردف. (دهار). رجوع به درنشاندن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ دَ / دِ)
پیوند داده. درپیوسته. نشانده. رجوع به درنشاندن شود، نشانده به جواهر و مرصع بدان. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درنشانده گهر،مرصع کرده. ترصیع کرده:
نکورنگ اسپان با سیم و زر
به استامها درنشانده گهر.
دقیقی.
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
به هر مهره ای درنشانده گهر.
فردوسی.
ابا یاره و طوق و زرین کمر
به هر مهره ای درنشانده گهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا