جدول جو
جدول جو

معنی دردسک - جستجوی لغت در جدول جو

دردسک
(دَ دِ)
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در هفت هزارگزی جنوب خاوری مسکون سر راه شوسۀ بم به سبزواران. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دردسر
تصویر دردسر
دردی که در سر پیدا شود، کنایه از زحمت و رنج و اشکال که کسی برای دیگری فراهم کند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
موجود و مهیا. (آنندراج). آماده. حاضر. مهیا. (ناظم الاطباء).
- در دست دادن، تسلیم کردن. (ناظم الاطباء).
- ، غدر و خیانت نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دردسر
تصویر دردسر
زحمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تزاحم، تصدیع، صداع، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگشتن، تغییر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی