معنی دردسر
- دردسر
- زحمت
واژههای مرتبط با دردسر
دردسر
- دردسر
- دردی که در سر پیدا شود، کنایه از زحمت و رنج و اشکال که کسی برای دیگری فراهم کند
دردسر
- دردسر
- تزاحم، تصدیع، صداع، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه
دردبر
- دردبر
- آسپیرین
دردگر
- دردگر
- نجار، چوب تراش
دردار
- دردار
- آوای دهل، درخت پشه
درد سر
- درد سر
- دردی که در ناحیه سر احساس شود، گرفتاری
دردور
- دردور
- جایی در دریا که آب دور خود بچرخد و فرو برود، گرداب
دردار
- دردار
- دارای در مثلاً جعبۀ دردار، دربان
صدای طبل، آواز دهل
دردار
- دردار
- درخت پشه، شجره البق، سفیدار
