پر از درد و موجع. (ناظم الاطباء). پردرد: خار تا کی، لاله ای درباغ امیدم نشان زخم تاکی، مرهمی بر جان دردآگین من. سعدی. تمعص، دردآگین گردانیدن شکم را. (از منتهی الارب)
پر از درد و موجع. (ناظم الاطباء). پردرد: خار تا کی، لاله ای درباغ امیدم نشان زخم تاکی، مرهمی بر جان دردآگین من. سعدی. تمعص، دردآگین گردانیدن شکم را. (از منتهی الارب)
پردگی، پرده نشین، پوشیده، درپرده کنایه از زن، دختر پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگی، حاجب، روزبان، آغاجی، سادن، ایشیک آقاسی
پردگی، پرده نشین، پوشیده، درپرده کنایه از زن، دختر پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پَردِگی، حاجِب، روزبان، آغاجی، سادِن، ایشیک آقاسی
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مِثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
دردچیننده. چینندۀ درد. آنکه درد را برمیدارد. (ناظم الاطباء). مونس و غمخوار. (آنندراج). کسی که آرزو کند درد و بلای کسی دیگر بدو اصابت کند و فدای او گردد. غمخوار و دلسوز: بدین آسمانی زمین توام ز چینم ولی دردچین توام. نظامی. ، علاج کننده درد. ورجوع به درد چیدن شود
دردچیننده. چینندۀ درد. آنکه درد را برمیدارد. (ناظم الاطباء). مونس و غمخوار. (آنندراج). کسی که آرزو کند درد و بلای کسی دیگر بدو اصابت کند و فدای او گردد. غمخوار و دلسوز: بدین آسمانی زمین توام ز چینم ولی دردچین توام. نظامی. ، علاج کننده درد. ورجوع به درد چیدن شود