جدول جو
جدول جو

معنی درخشان - جستجوی لغت در جدول جو

درخشان
درخشنده، روشنی دهنده، روشن، تابان، رخشان، درخور توجه، شاخص، بن مضارع درخشاندن
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
فرهنگ فارسی عمید
درخشان(دُ / دَ / دِ رَ)
درفشان. درخشنده. رخشان. تابان. روشنی دهنده. (برهان). لرزان و تابان. (غیاث) (آنندراج). لامع. نوربخش. ضیاپاش. (ناظم الاطباء). در حال درخشیدن. ابلج. بارق. براق. برقان. روشن. ساطع. فروزان. لائح. لائحه. متلألی ٔ. منور. منیر. وابص:
ببودند یکسر بنزدیک او
درخشان شد آن رای تاریک او.
فردوسی.
ز دستور پاکیزۀ راهبر
درخشان شود شاه را گاه و فر.
فردوسی.
چو این نامه آرند نزدیک تو
درخشان شود رای تاریک تو.
فردوسی.
ز کین ار ببینم سر او تهی
درخشان شود روزگار بهی.
فردوسی.
ز زرین و سیمین و دیبای چین
درخشان تر از آسمان شد زمین.
فردوسی.
درخشان شده تیغها نیم شب
چو زنگی که بگشاید از خنده لب.
حکیم اسدی (از آنندراج).
بر آسمان ز کسوف سیه رهایش نیست
مر آفتاب درخشان و ماه تابان را.
ناصرخسرو.
تا چند درین گوی بخواهد نگرستن
این چشم بدین چرخ فروزنده درخشان.
ناصرخسرو.
سوز گیرد دلت ازحکمت من چون ماه
که دلت را من خورشید درخشانم.
ناصرخسرو.
میغ درفشانت به کف تیغ درخشانت ز تف
هست آتش دوزخ علف طوفان بر اعدا ریخته.
خاقانی.
مناقب او در همه جهان چون ثواقب درخشان بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 280).
درفشان دو رخشان چو شمس و قمر
درخشان دو لبشان چو شهد و شکر.
خواجو.
در محلی که جمال تو درآید بنظر
نظر اندر رخ خورشید درخشان باشد.
سلمان (از شرفنامۀ منیری).
تهلل، درخشان شدن میغ برق. (تاج المصادر بیهقی). نجم ثاقب، ستارۀ درخشان. (یادداشت مرحوم دهخدا). دحوق، درخشان چشم. کوکب دری، ستارۀ روشن و درخشان. (منتهی الارب). دلوص، درخشان شدن زره. (تاج المصادر بیهقی). دلیص، نرم تابان درخشان. زاهره، ستارۀ درخشان. طلاقه، درخشان روی گردیدن. قرن، سنگ درخشان. محاص، درخشان از برق. کوکب هاز، ستارۀ جنبان درخشان. سیف هزهاز، شمشیر جنبان روشن بسیار آب درخشان. هصهاص، مرد درخشان چشم. عین هفافه، چشم درخشان تیزنظر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
درخشان
تابان، روشنی دهنده، لرزان و تابان، فروزان، ساطع
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
درخشان((دَ یا دِ رَ))
تابان، روشنی دهنده
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
فرهنگ فارسی معین
درخشان
براق، نورانی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
فرهنگ واژه فارسی سره
درخشان
براق، تابان، تابنده، درخشنده، رخشنده، ساطع، فروزنده، مشعشع، منور، نورانی
متضاد: بی نور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درخشان
باهرٌ
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به عربی
درخشان
Bright, Brilliant, Dazzling, Gleaming, Glistening, Glittering, Glossy, Glowing, Incandescent, Lucent, Luminous, Lustrous, Lustrously, Radiant, Scintillating, Shimmering, Shining, Shiny, Sparking, Sparkly, Twinkling, Twinkly
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
درخشان
lumineux, brillant, éblouissant, scintillant, éclatant, incandescent, de manière brillante, radieux, étincelant
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
درخشان
angavu, kung'aa, inayoangaza, inayong'aa, kwa kung'aa, kung'ara
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
درخشان
درخشان
دیکشنری اردو به فارسی
درخشان
উজ্জ্বল , ঝলমলে , উজ্জ্বল , ঝলমলে , চকচকে , জ্বলন্ত , উজ্জ্বল , চকচকে , ঝলমলে , ঝকমক করা , ঝকমক , চকচকে , ঝকঝকে , ঝিকমিক
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به بنگالی
درخشان
روشن , شاندار , چمکدار , درخشان , چمکدار انداز میں , درخشاں
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به اردو
درخشان
สว่าง , สว่างสดใส , ตระการตา , ส่องแสง , มันเงา , เปล่งแสง , สว่าง , แวววาว , อย่างเงางาม , เปล่งประกาย , เปล่งประกาย , เงางาม , เป็นประกาย , ระยิบระยับ
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به تایلندی
درخشان
בהיר , מבריק , מסנוור , מבריק , זורח , לוהט , זוהר , בצורה מבריקה , זורח , מַבְהִיק , מנצנץ
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به عبری
درخشان
parlak, göz alıcı, parıldayan, parlayan, kızgın, parlak bir şekilde
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
درخشان
밝은 , 빛나는 , 눈부신 , 빛나는 , 반짝이는 , 광택이 있는 , 백열의 , 빛나게 , 반짝이는
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به کره ای
درخشان
明るい , 輝かしい , 眩しい , 輝く , きらきらした , 光沢のある , 輝いている , 白熱した , 輝かしく , 輝いている , きらきらした
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
درخشان
उज्जवल , शानदार , चमकदार , दमकता हुआ , चमकता हुआ , जलता हुआ , चमकदार तरीके से , झिलमिलाता हुआ , झिलमिलाता
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به هندی
درخشان
cerah, cemerlang, mempesona, bersinar, berkilau, mengkilap, menyala, bercahaya, dengan berkilau
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
درخشان
helder, briljant, oogverblindend, glanzend, glinsterend, stralend, gloeiend, fonkelend
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به هلندی
درخشان
brillante, deslumbrante, reluciente, resplandeciente, incandescente, luminoso, lustroso, lustrosamente, radiante, centelleante, chispeante
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
درخشان
brillante, abbagliante, splendente, scintillante, lucido, incandescente, lucente, luminoso, lucidamente, radioso
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
درخشان
brilhante, deslumbrante, cintilante, resplandecente, incandescente, luminoso, lustroso, lustrosamente, radiante
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
درخشان
明亮的 , 辉煌的 , 耀眼的 , 闪耀的 , 闪烁的 , 光滑的 , 发光的 , 炽热的 , 闪亮的 , 光辉的 , 光泽的 , 闪亮地 , 发光的 , 闪亮的 , 闪闪发光的
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به چینی
درخشان
jasny, błyszczący, oszałamiający, rozżarzony, lśniący, błyszcząco, promienny, migotający, iskrzący, migoczący
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به لهستانی
درخشان
яскравий , блискучий , сліпучий , розжарений , сяючий , блискуче , мерехтливий , іскристий
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
درخشان
hell, brillant, atemberaubend, glänzend, leuchtend, glühend, strahlend, funkelnd, schimmernd
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به آلمانی
درخشان
яркий , блестящий , ослепительный , мерцающий , сверкающий , глянцевый , светящийся , раскалённый , блестящий , блестяще , сияющий , искрящийся
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Luminousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
светимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Leuchtkraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
світність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
jasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
发光性
دیکشنری فارسی به چینی