جدول جو
جدول جو

معنی درباید - جستجوی لغت در جدول جو

درباید
(دَ یَ)
لازم در کار. ضرور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دربانو
تصویر دربانو
(دخترانه)
در (عربی) + بانو (فارسی) مرکب از در (مروارید) + بانو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلربای
تصویر دلربای
(دخترانه)
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دربای
تصویر دربای
ضروری، مورد حاجت، سزاوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
مربوط به دریا، زندگی کننده در دریا مثلاً جانور دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلربایی
تصویر دلربایی
زیبایی، عمل ربودن دل ها به واسطۀ زیبایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربایست
تصویر دربایست
ضروری، مورد حاجت، حاجت
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دربایست. و رجوع به دربایست شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد، واقع در 40هزارگزی جنوب خرانق و 26هزارگزی راه خرانق به اشکذر، با 212 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دربا. دربایست. دروایست. ضروری و مایحتاج. (برهان). محتاج الیه. لازم. از ضروریات. اندربای:
از همه شاهان امروز که دانی جز او
مملکت را و بزرگی و شهی را دربای.
فرخی.
بدمهر بتی و سنگدل یاری
لیکن چو دل و چو دیده دربایی.
فرخی.
اکنون آنچه دربای است در این باب، درخواهم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413).
همه کار فغفور و زیبای اوی
بیاراست آن رسم دربای اوی.
اسدی.
به دربای آن سرو یازنده بالا
کف راد خود را سوی کیسه یازی.
سوزنی.
نیستم بی جمال تو سر چشم
ای جهان را چو چشم سر دربای.
رضی نیشابوری.
آنکه چون مردمک دیده بود پیوسته
فتح را در صف کین میر سپاهش دربای.
سیف اسفرنگی.
، سزاواری. شایستگی. لیاقت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هربایی
تصویر هربایی
منسوب به (هرباب)، آنکه درانواع دانشها وفنون مهارت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربایس
تصویر کربایس
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربایش
تصویر کربایش
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلربایی
تصویر دلربایی
جلب قلوب، معشوق بودن، ظرافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمایه
تصویر درمایه
دریافت، فهم، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
درباب. در خصوص راجع به: من درباره تو مضایقه ندارم. توضیح لازم الاضافه است. در خصوص، ار بابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربایی
تصویر دربایی
حاجت نیازمندی، ضرورت، سزاواری شایستگی لیاقت، طور روش رسم، ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربزین
تصویر دربزین
یونانی تازی گشته پارسی تازی گشته دارابزین ستناوند تارمی
فرهنگ لغت هوشیار
بازی کردن باختن، خرید و فروخت کردن بیع و شری کردن، بخشیدن عطا کردن، وام دادن قرض دادن، از دست دادن باختن، (تصوف) محو کردن اعمال ماضی از نظر خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربای
تصویر دربای
محتاج الیه، لازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانیه
تصویر دربانیه
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانی
تصویر دربانی
شغل ومنصب دربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درباقی
تصویر درباقی
باقیمانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربایست
تصویر دربایست
((دَ یِ))
ضرورت، نیازمندی، سزاواری، شایستگی، دربا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درباره
تصویر درباره
در خصوص، در مورد، در رابطه، راجع به، درمورد، در باب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درباری
تصویر درباری
حکومتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دربایست
تصویر دربایست
لازم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
Nautical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
морской
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
nautisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
морський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
morski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
航海的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
náutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی