جدول جو
جدول جو

معنی دربانی - جستجوی لغت در جدول جو

دربانی
شغل ومنصب دربان
تصویری از دربانی
تصویر دربانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دربانیه
تصویر دربانیه
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانو
تصویر دربانو
(دخترانه)
در (عربی) + بانو (فارسی) مرکب از در (مروارید) + بانو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درباری
تصویر درباری
حکومتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، پاسبانی دژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربایی
تصویر دربایی
حاجت نیازمندی، ضرورت، سزاواری شایستگی لیاقت، طور روش رسم، ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درباقی
تصویر درباقی
باقیمانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهبانی
تصویر دهبانی
نگهبانی ده، کدخدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی کوچکی از سازمان ارتش که وظیفه مراقبت از اعمال افسران و سربازان را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، کوتوالی
فرهنگ فارسی معین
قسمت کوچکی از سازمان ارتش برای مراقبت در رفتار و کردار سربازان و افسران و جلوگیری از کارهای خلاف آنان، عمل و شغل دژبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
ویژگی حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر که در راه خدا ذبح شده و گوشت آن صدقه داده می شود، برای مثال فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود / برای عید بود گوسفند قربانی (سعدی۲ - ۵۹۷)،
آنکه در اثر شرایط بسیار بد به طور ناخواسته کشته یا دچار وضعیت بدی شود مثلاً قربانی زلزله، قربانی جامعۀ نابسامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درمانی
تصویر درمانی
Curative, Remedial, Therapeutic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
целебный , исправительный , терапевтический
دیکشنری فارسی به روسی
heilend, therapeutisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
лікувальний , лікувальний , терапевтичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
leczniczy, terapeutyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
治疗的 , 补救的
دیکشنری فارسی به چینی
curativo, corretivo, terapêutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
curativo, correttivo, terapeutico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
curativo, remedial, terapéutico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
curatif, réparateur, thérapeutique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
geneeskundig, genezend, therapeutisch
دیکشنری فارسی به هلندی
การรักษา , การรักษา , การรักษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
penyembuhan, remedial, terapeutik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
علاجيٌّ , تصحيحيٌّ , علاجيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
औषधीय , उपचारात्मक , चिकित्सीय
دیکشنری فارسی به هندی
מרפא , ריפוי , תרפויטי
دیکشنری فارسی به عبری
治療の , 改善の , 治療的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
치료의 , 치료적인 , 치료의
دیکشنری فارسی به کره ای
uponyaji, matibabu, wa tiba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
চিকিৎসাসংক্রান্ত , প্রতিকারক
دیکشنری فارسی به بنگالی